واکنش بریتانیا به اولین گزارش‌های کودتای بلشویکی و آغاز جنگ داخلی روسیه چگونه بود؟

انقلاب فوریه در روسیه با استقبال متفقین مواجه شد؛ زیرا آن‌ها امیدوار بودند که با سقوط تزار نیکلاس دوم و انتقال قدرت به دولت غیرنظامی، روسیه به‌راحتی ارتش‌های اتریش و آلمان را شکست دهد. تزار به‌عنوان یک شخصیت نامحبوب در غرب شناخته می‌شد و مردم به دولت جدید امید داشتند؛ اما این دولت نتوانست قدرت را به طور کامل در دست بگیرد و در عوض شوراها و کمیته‌های مردمی در محل‌ها شکل گرفتند. این وضعیت به فروپاشی ارتش و فرار دسته‌جمعی سربازان از جبهه انجامید.

دولت موقت روسیه به‌رغم پیش‌بینی‌ها، به‌سرعت توسط بلشویک‌ها که گروهی ناشناخته و کوچک بودند، سرنگون شد. دیپلمات‌ها و دیگران انتظار نداشتند که لئون تروتسکی و ولادیمیر لنین بتوانند به قدرت برسند و تصور می‌کردند که آن‌ها به‌زودی جایگزین خواهند شد. اما بلشویک‌ها ماندند و این واقعیت برای کشورهای بزرگ مانند پاریس، لندن و واشنگتن به‌سختی قابل‌پذیرش بود. نگرانی اصلی متحدان زمانی آغاز شد که بلشویک‌ها مذاکرات صلح را شروع کردند.

شعار "صلح، زمین، نان" لنین به او کمک کرد تا در شرایط خستگی عمومی از جنگ در روسیه به قدرت برسد؛ اما او مجبور شد در مذاکرات صلح، بخش‌های بزرگی از امپراتوری قدیم را به آلمان واگذار کند. این تصمیم به‌شدت برای متفقین نگران‌کننده بود؛ زیرا آلمان به منابع و تجهیزات نظامی روسیه دسترسی پیدا کرد. در نتیجه، متفقین با فرود نیروی دریایی در بنادر روسیه در سال ۱۹۱۸، به مداخله نظامی در این کشور روی آوردند تا کنترل منابع را در دست بگیرند.

سربازان بریتانیایی که به روسیه فرستاده شدند، واکنش‌های متفاوتی به وضعیت خود داشتند. سربازان حرفه‌ای از اینکه به جبهه فرعی در روسیه منتقل شدند، ناراضی بودند و می‌خواستند در نبرد اصلی علیه آلمان شرکت کنند، درحالی‌که سربازان غیرحرفه‌ای از این انتقال خوشحال بودند و آن را فرصتی برای استراحت می‌دیدند. پس از امضای آتش‌بس، سربازان حرفه‌ای از حضور در روسیه راضی شدند؛ اما سربازان وظیفه احساس بی‌معنایی می‌کردند و از بازگشت به جبهه خودداری کردند. این وضعیت منجر به اعتصابات و نافرمانی‌های نظامی شد که در برخی موارد به محاکمه و زندانی‌شدن سربازان انجامید.

سربازان بریتانیایی در جنگ داخلی روسیه تجربیات متنوعی از زندگی در روستاهای کوچک قطبی داشتند. درحالی‌که برخی از آن‌ها دوستی‌های دلنشینی با مردم محلی برقرار کردند و در مناسبت‌های مختلف مانند کریسمس و عید پاک با آن‌ها تعامل داشتند؛ اما درعین‌حال از همکاری روستاییان با بلشویک‌ها و تفاوت‌های فرهنگی و بهداشتی شکایت داشتند. این تضادها و احساسات متناقض، نمایانگر چالش‌های انسانی و اجتماعی در خلال جنگ بود.

شباهت ها و تفاوت های جنگ جهانی اول و دوم + معجزه مارن

در جنگ جهانی دوم نیروهای هیتلر به ابتکار یکی از فرماندهانش تحت عنوان هاینتس گوردیان نوعی عملیات رعد آسا تحت عنوان بلیتسکریگ را انجام می دادند که تعدادی تانک و نیرو با حمایت جنگنده ها یک حمله با نهایت سرعت انجام می دادند،اما این نوع حملات ریشه در جنگ جهانی اول داشت و در جنگ جهانی اول نیز آلمانی ها از این حمله استفاده می کردند

در زمان جنگ جهانی دوم نیز یکی از اشتباهات هیتلر این بود که همزمان دو جبهه باز کرد در جنگ جهانی اول نیز رئیس ستاد ارتش آلمان معتقد بود که روسیه در مقایسه با فرانسه به زمان بیشتری برای بسیج نیروهای خود نیاز دارد از این رو تصمیم گرفت بخش اعظمی از ارتش آلمان را روبه فرانسه بفرستد تا بعد از شکست فرانسه نیروهای خود را روانه شرق کند تا دربرابر تزار صف آرایی کنند،بر مبنای طرح اون موسوم به تاکتیک در چرخان قوای آلمانی که با ابتکار آلفرد فون اشلیفن رئیس ستاد ارتش آلمان با عبور سریع از بلژیک راه شمال فرانسه را در پیش گرفتند تا به سمت پاریس بروند.در ۱۴ اوت قوای آلمانی به بژیک حمله کردند و ظرف دو هفته بروکسل سقوط کرد و هفتاد هزار نیروهای اعضامی انگلیس بعد از رسیدن خشکی در کنار نیروهای فرانسوی در مسیر پیشروی آلمان ها موضع گرفتند و نیروهای بریتانیایی به دلیل مستقر شدن در سنگر های کم عمق دچار تلفات بیشتری میشدند[۱] دو هفته اشلیفن جان خود را از دست داد.

سرعت پیشروی ارتش آلمان خیره کننده بود،اما مشکلاتی هم به همراه داشت به موازات پیشروی این نیروها گسستی در خطوط ارتباطی آنها پدید آمد و با توجه به این که کار تجهیز نیروهای روس سریع تر از حد انتظار بود چاره ای نماند جز آنکه بخشی از سربازان آلمانی از جبهه غرب به شرق انتقال یابند،در این هنگام فرماندهان آلمانی تصمیم گرفتند که با تغیراتی در طرح اصلی اشلیفن بجای هجمه به غرب پاریس و به محاصره در آوردن پایتخت این کشور تعقیب سربازان فرانسوی را تا شرق پاریس ادامه دهند این کار اشتباهی بزرگ از آب در آمد زیرا چنین حرکتی باعث تضعیف جناح چپ ارتش آلمان شد و همین مساله به متفقین فرصت ضد حمله داد و در نبردی بنام مارن آلمانی ها مجبور به عقب نشینی شدند این نبرد معجزه مارن نام داشت که پیشروی آلمان را به تعویق انداخت و سرنوشت جنگ جهانی اول را عوض کرد.[۲]

 

نکته دیگر این است که برخلاف جنگ جهانی دوم ایتالیا و ژاپن در این جنگ جزو متفقین بودند اما به دلیل ناکارامدی و تلفات بالای نیروهای ایتالیایی ایتالیا بنا به درخواست متفیق از صحنه جنگ عقب کشید.

نکته دیگر این است همانطور که در بالا اشاره شد هیتلر هر دو اشتباه جنگ جهانی اول یعنی باز کردن دو جبهه و حمله رعد آسا که منجر به پیشروی بدون عقبه میشد را مرتکب شد.

------

۱و۲ جنگ جهانی اول/دیوید اونز/بابک محقق با کمی تغیر و کوتاه سازی متن

برای عضویت در صفحه تلگرام ما کلیک کنید

برای مشاهده صفحه اینستاگرام ما کلیک کنید

شعله های جنگ جهانی اول چگونه شعله ور شد؟

در سالهایی که بیسمارک صدراعظم آلمان بود دست به امضای چندین پیمان متوالی با دول دیگر زد تا کشور را در مقابل هرگونه تهدید احتمالی از جانب روسیه یا امکان حمله تلافی جویانه فرانسه بیمه کنددر 1897 اتحاد دو جانبه ای با کشور همسایه اتریش مجارستان شکل داد که بر مبنای آن طرفین توافق کردند تا در صورت حمله از جانب دشمن به حمایت از دیگری برخیزنداین اتحاد دوجانبه هنگامی به اتحاد سه جانبه مبدل شد که ایتالیا نیز به آن ملحق شد.

تصویر ویلهم دوم

قیصر اعلام داشته بود که این اتحاد ماهیتی دفاعی دارد با این اوصاف وجود چنین اجتماع قدرتمندی از ملل مرکز اروپا زنگ خطر را در سراسر کشورهای همسایه به صدا در آورد،چون فرانسه و روسیه هر دو اتحاد سه جانبه را علیه خود می دیدند چاره ای ندیدند که برای افزایش امنیت خود دست اتحاد دهند که در 1894 چنین اقدامی عملی گشت.بریتانیا و فرانسه که نیز خطر ویلهلم المان را جدی می دیدند از سر اجبار به اختلافات خود خاتمه بخشیدند.در 1904 پیمان مودت فراسه و انگلیس نیز به امضا رسید و پیمان سه جانبه مودتی با مشارکت بریتانیا و فرانسه و روسیه شکل گرفت.اینک نوبت ویلهلم بود که احساس خطر کند زیرا سه کشور عضو این پیما آلمان را در محاصره خود داشتند در چنین شرایطی تنها یک اقدام تحریک آمیز یک جرقه لازم بود تا اروپا در گرداب جنگ فرو رود.

در 1905 ویلهلم با سفر به طنجه مغرب و ادای احترام به سلطان حقوق فرانسه را در مداخله این کشور نادیده گرفت و با نطقی تحریک آمیز علنا در دفاع از استقلال این کشور و رد حاکمیت فرانسه در این کشور سخن گفت.مقامات فرانسوی از این گستاخی بر آشفتند و یک سال بعد قدرت های بزرگ اروپایی را جهت تبادل نظر در باره این موضوع در کنفرانس بندر آلخزیراس اسپانیا جمع کردند.اگر قصد قیصر این بوده باشد که همبستگی اعضی پیمان مودت سه جانبه را به محک آزمون بگذارد تیرش به سنگ خورد زیرا بریتانیا و روسیه تمام قد پشت فرانسه ایستادند.

در 1911 جنگجویان قبایل به شهر فاس در مغرب حمله ور شدند و فرانسوی ها نیز نیروهایی را به قصد اعاده امنیت گسیل کرده و قوای خود را به حراست از این شهر واداشتند آلمان در پاسخ به این عمل کشتی توپدار پنتر را به بهانه حفاظت از مافع این کشور روانه بندر اگادریر کرد که در نزدیکی فاس قرار داشت این کار در حکم بازی با آتش بود.بریتانیا از در حمایت از فرانسه در آمد تاجایی که کم وبیش دست به تجهیز نیروی دریایی زد قیصر که حاضر نبود نبرد را به جان بخرد عقب کشید.

در ساعت 11 صبح روز یک شنبه 28 ژوئن 1914 وارث تاج و تخت اتریش مجارستان و همسرش در سارایوو پایتخت بوسنی به دست دانشجویی مسلمان به قتل رسیدند اتریشی ها در 1908 بوسنی را به زور ضمیمه خاک خود کرده بودند از این رو هر عضو خاندان سلطنتی اتریش که به این کشور پا میگذاشت با خطری بالقوه مواجه بودند.آرشیدوک با اطلاع کامل از خطری که متوجه او بود وارد پایتخت بوسنی شد.او و همسرش از ایستگاه قطار همراه با اتومبیل های روباز عازم شهرداری بودند در راه بمبی به طرف اتومبیل آنها پرتب شد اما بمب پس از برخورد به سقف جمع شد و به زیر اتوموبیل عقبی افتاد بر اثر این حادثه بیست نفر زخمی شدند.رانده که راه را گم کرده بود به اجبار اتومبیل را متوقف ساخت تا دور بزند در همین اثنا پرینتسپ دوان دوان از جمع حاضران در صحنه جدا شد و از چند قدمی به قربانی ها شلیک کرد،آرشیدوک فرانتس فردینانت که اوضاع وخیمی داشت به همسرش گفت سوفی بخاطر بچه ها زنده بمان،هیچ قتلی در تاریخ بشر چنان عواقب مصیبت باری نداشته است.

گاوریلو پرنسیپ بلافاصله بعد از شلیک گلوله به فرانتس فردینانت که منجر به قتل وی شده بود خودکشی کرد البته در این کار ناکام ماند اورا به اداره پلیس محلی بردند و تحت شکنجه اسامی همدستان خود را لو داد آنان نیز دستگیر شدند دادگاه آنان یک ماه به طول کشید و همه آنها به جز پرینسیپ به اعدام محکوم شدند قاتل اصلی به سن قانونی نرسیده بود و چون دو هفته کوچکتر بود به بیست سال حبس در یکی از زندان های اتریش محکوم شد مقامات اتریشی تمایلی به زنده ماندن وی نداشتند و در اوریل 1918 که یکی از دست هایش قطع و به سل مبتلا شده بود جان خود را از دست داد.

تحقیقات مقامات اتریشی نشان داد که هیچگونه ارتباطی میان حاکمان صربستان و قاتلان وجود ندارد لیکن قضیه به بوته فراموشی سپرده نشد،در وین پایختخت اتریش شماری از سیاستمداران و رهبران نظامی طالب جنگ بودند و این قتل را فرصتی باد آورده جهت حذف صربستانی تلقی میکردند.در پی این حادثه قیصر اعلام داشت که آلمان به موجب تعهدات مندرج در معاهده فیمابین با اعتقاد راسخ پشتیبان اتریش مجارستان خواهد بود.در حالی که اتریش مجارستان در تدارک بسیج نیروهای خود بودند بریتانیا و فرانسه خواستار تشکیل نشستی به منظور مذاکره بر سر راهای رفع بحران بودند،در 28 زوئیه 1914 اتریش به صربستان هجوم برد،در پاسخ به این اقدام نیکولای نیروهای خود را در حالت آماده باش قرار داد،آلمان به روسیه اعلام جنگ کرد،دولت فرانسه دست به بسیج نیروها زد در اوت 194 آلمان مدعی شد که هواپیمای فرانسوی یکی از شهر های آلمان را بمباران کرده است ازهمین رو به فرانسه نیز اعلام جنگ کرد.

با وجود پیمان سه جانبه بریتانیا وارد جنگ نشده بود،در 1839 کشورهای بزرگ اروپایی معاهده ای امضا کرده بودند که بی طرفی بلژیک را به رسمیت بشناسد،بعد از فتح بلژیک توسط آلمان بریتانیا از آلمان خواست تا خاک بلژیک را ترک کند قیصر با این درخواست مخالفات کرد در 14 اوت 1914 بریتانیا به آلمان اعلام جنگ داد.

تصویر سربازان پیاده استرالیایی در سال 1917 در بلژیک استرالیا بعناون مستعمره انگلیس نیز وارد جنگ شده بود.

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

کلیه متون این نوشته با اندکی تغیر از کتاب جنگ جهانی اول نوشته دیوید اونز و با ترجمه زیبای آقای بابک و انتشارات جاویدان محقق نگاشته شده است،شما را به مطالعه این کتاب پربار که به تازگی منتشر شده است دعوت می نماییم.

مفاد پیمان نامه ورسای

معاهده ورسای در ر ۲۸ ژوئن سال ۱۹۱۹ در کاخ ورسای و با هدف پایان دادن جنگ جهانی اول امضا شد البته آتش جنگ در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸خاموش شده بود.
در نوامبر ۱۹۱۷ نبرد در جبهه شرق به دلیل وقوع انفلاب در روسیه و کنارکشیدن ان کشور از صحنه مبارزات متوقف شد.اما در جبهه غرب نبرد یک سال دیگر دوام یافت تا اینکه آلمان از پا افتاد و به آتش بس تن داد.کشور های فاتح به ویژه فرانسه بریتانیا،ایتالیا و آمریکا با تحمیل شرایط معاهده ورسای که در ۱۹۱۹ به امضا رسید نمک بر زخم آلمانی ها پاشیدند.
 
شرایط اصلی معاهده ورسای:
 
آلمان الزاس لورن را به فرانسه واگذار کرد.
رایلند به منطقه غیر نظامی تبدیل شد و تحت اشکال قوای متفقین در آمد.
آلمان پروسس غربی و پوزن را به لهستان واگذار کرد.(در نتیجه پروس شرقی ب واسطه "دالان"لهستان از سار بخش ها به آلمان واگذار شد)
دانستیک که پیش تر جزو کشور آلمان بود به شهر بین المللی تبدیل شد(در نتیجه تغیرات سرزمینی حاصل از ورسای ۴ میلیون نفر از جمعیت آمان کاسته شد.)
آلمان کلیه مستعمرات ماورای بحار خود را واگذار کرد.
آلمان کشتی های جنگی و هواپیماهای خود را از دست داد و ارتش آن به ۱۰۰۰۰۰ تن محدود شد.همچنین همه زیر دریایی ها و کشتی های ارتش آلمان به انگلیس و فرانسه داده شد و تنها شش ناو و تعدادی اژدر افکن برای ارتش آلمان باقی ماند.همچنین ارتش آلمان از حق سرباز گیری محروم بود.
رودهای الب و اودر و همچنین کانال کیل در آلمان بین‌المللی اعلام شود
آلمان ملزم به پرادخت غرامت شد که جمع کل آن ۶ میلیون پوند یا ۶ میلیارد لیره بود.
همچنین آلمان باید ۵۰۰۰ موتور قطار۱۵۰ هزار اتوموبیل و کشتی با هزینه خود برای متفقین تولید می کرد.
ناحیه زغال سنگ سار در آلمان باید به فرانسه واگذار می شد و باید به مدت ده سال مقدار زیادی زغال سنگ به فرانسه بلژیک و بریتانیا می داد.با این قرارداد آلمان ۵۵ درصد از منابع سنگ آهن، ۴۵ درصد از منابع زغال سنگ، ۷۵ درصد از منابع روی و ۵۷ درصد از منابع سرب خود را از دست داد
 
آلمانی ها از روند مذاکرات پاریس خشمگین بودند معاهده ورسای نوعی قرداد تحمیلی بود هیئت آلمانی حق نداشت بر سر شرایط معاهده چنه زنی کند به آنها توصیه شده بود شرایط را بپذیرند در غیر این صورت اشغال آلمان و نبرد ادامه می یافت.
تیتر یکی از روزنامه های آن زمان بزرگترین لحظه تاریخ
تجمع مردم آلمان در مقابل رایشتاک در اعتراض به معاهده ورسای

روانشناسی که مسیر تاریخ را عوض کرد

در روز ۱۴ اکتبر ۱۹۱۸ در شهر ایپر فنلاند یک سرجوخه ۲۸ ساله در نبرد میان نیروهای انگلیسی و آلمانی توسط گاز خردل نابینا شد و به بیمارستانی در پومرانی انتقال یافت.در بیمارستان اکثر بیماران از روند درمان تمارض می کردند تا به جبهه های جنگ باز نگردند اما سرجوخه شوق بازگشت به جبهه جنگ را داشت.

دکتر ادموند فورستر

صورتش در اثر ناشی از استشمام گاز خردل تاول زده بود و پزشکان به وی گفتند که آب مروارید لایه سفیدی در جلوی چشمانش ایجاد کرده بود که قابل خراشیدن تراشیدن نبود،تقریبا تمامی پزشکان اتفاق نظر داشتند که وی نابینا خواهد شد.

اما یک روانپزشک سعی کرد به وی القا کند که عده با استفاده از قدرت اراده و نیروی درونی می تواند بر زخم های جسمی اش غلبه کند،روانشناس به دروغ به او گفت که بیمار وی جسمی است اما در اصل بیماری وی هیستریک بود. و وی نابینا خواهد شد مگر آنکه معجزه ای رخ بدهد .ذهن توان غلبه بر جسم را داردفدرت اراده خیلی کارها را می کند اما کمتر کسی است که با قدرت اراده بر ضعف های جسمی اش غلبه کند سرجوخه آیا تو هم جزو همین افرادی؟می توانی بینایی ات را دوباره به دست بیاوری؟انسان های عادی نابینا می مانند اما انسان های خراق العاده کاری می کنند که باز هم ببینند.آیا با نیرو درونی ات می توانی ناممکن را ممکن کنی؟

ترفند روانپزشک کارساز بود و سرجوخه پس از یک هفته توانست بر بیماری عصبی اش اش غلبه کند و بینایی اش را بازیابد.نام این روان شناس ادموند فورستر بود که توانسته بود با نجات بینایی آدولف هیتلر مسیر تاریخ را عوض کند.در صورتی که تلاش این روانشناس به موفقیت نمی رسید چه بسا آدولف هیتلر نابینا یک روز به فاصله چند سال در کنج عزلت و تنهایی در یکی از خیابان های آلمان جان می داد ولی جان میلیون ها انسان دیگر گرفته نمی شد.

بیماری که هیتلر به آن دچار شده بود ضعف اعصاب پیشگام نام داشت که ناشی از خستگی مزمن است،و در آن زمان حتی استاد فورستر نیز از روش شوک الکتریکی برای درمان آن استفاده می کرد که گاها منجر به کشته شدن بیماران می شد،اما فورستر ترجیه داد برای درمان از نیروی درونی بیماران استفاده کند.

آدولف هیتلر به دلیل جثه کوچک خود از خدمت در ارتش اتریش باز مانده بود،جذب ارتش آلمان شده بود،بلا فاصله پس از مرخص شدن هیتلر از بیمارستان جنگ جهانی اول به اتمام رسید،هیتلر بر این اعتقاد بود که رهبران آلمان به دلیل اتمام جنگ به ملت خود خیانت کرده اند.


تعدادی از منابع این نوشته

آلمان نازی مایکل لینچ /ترجمه بابک محقق

Adolf Hitler wounded in British gas attack