ترس سرخ نخست : ۱۹۱۷-۱۹۲۰

ترس سرخ اول پس از جنگ جهانی اول و به دنبال انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ آغاز شد، زمانی که بلشویک‌ها به رهبری لنین خاندان رمانوف را سرنگون کردند و حزب کمونیست را به قدرت رساندند. این رویدادها موجب ایجاد ترس جهانی از بلشویک‌ها و آنارشیست‌ها شد. در ایالات متحده، افزایش اعتصابات کارگری و توصیف آن‌ها به‌عنوان تهدیدی برای سبک زندگی آمریکایی، به تصویری منفی از مهاجران دامن زد. قانون فتنه‌انگیزی در سال ۱۹۱۸ با هدف سرکوب منتقدان دولت و رادیکال‌ها تصویب شد. در سال ۱۹۱۹، بمب‌گذاری‌های آنارشیستی در چندین شهر، ترس را به خشونت تبدیل کرد. ترس سرخ در سال‌های ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ به اوج خود رسید، زمانی که دادستان کل، الکساندر میچل پالمر، حملات علیه رادیکال‌ها را آغاز کرد و این دوره به نام "تابستان سرخ" شناخته شد.
نگرانی‌های جنگ سرد درباره کمونیسم
پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی درگیر جنگ سرد شدند که شامل درگیری‌های سیاسی و اقتصادی بود. این رقابت باعث نگرانی در ایالات متحده شد که کمونیست‌ها ممکن است به‌عنوان جاسوسان شوروی عمل کنند. جی. ادگار هوور مدیر FBI، به‌سرعت هر اعتراضی را با توطئه کمونیستی مرتبط می‌دانست و حتی مارتین لوتر کینگ جونیور را به‌عنوان کمونیست معرفی کرد. در این زمان، شوروی فعالیت‌های جاسوسی در آمریکا را افزایش داد و به همین دلیل، رئیس‌جمهور ترومن در سال ۱۹۴۷ فرمان وفاداری را صادر کرد که بررسی وفاداری کارمندان فدرال را الزامی می‌کرد. این برنامه بخشی از دوره هیستری ضدکمونیستی به نام ترس سرخ بود.جوزف مک‌کارتی و کارگروه فعالیت‌های غیرآمریکایی خانه (HUAC) در سال ۱۹۳۸ به‌منظور تحقیق درباره فعالیت‌های کمونیستی در ایالات متحده تشکیل شدند. این کارگروه به‌ویژه بر شناسایی کمونیست‌ها در دولت و صنعت فیلم هالیوود تمرکز داشت و پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، فعالیت‌هایش افزایش یافت. مدیران سینما به دلیل فشارهای منفی، فهرست‌های سیاه هالیوود را ایجاد کردند تا رادیکال‌ها را از کار بیکار کنند. مک‌کارتی، سناتور ویسکانسین، به‌عنوان چهره‌ای کلیدی در جستجوی ضدکمونیستی شناخته شد و با استفاده از ترس و شایعات، اتهامات بی‌وفایی را علیه سلبریتی‌ها و مخالفان سیاسی‌اش مطرح کرد. این روند تا سال ۱۹۵۴ ادامه داشت که در جریان شنودهای ارتش - مک‌کارتی، همکارانش به طور رسمی به تاکتیک‌های او اعتراض کردند.
دفتر فدرال تحقیقات یا FBI و مدیر طولانی‌مدتش، جی. ادوارد هوور (۱۸۹۵-۱۹۷۲)، بسیاری از تحقیقات قانونی مربوط به فعالیت‌های کمونیستی را حمایت کردند. هوور، یک ضد کمونیست دوآتشه، در یک ترس سرخ قبلی اگرچه کمتر فراگیر، در سال‌های پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۸) نقش کلیدی داشت. با آغاز موج جدید جستجوی ضدکمونیستی در اواخر دهه ۱۹۴۰، آژانس هوور پرونده‌های گسترده‌ای درباره مشکوک به عناصر انقلابی از طریق استفاده از شنود، نظارت و نفوذ به گروه‌های چپ گردآوری کرد.

اطلاعات به‌دست‌آمده توسط FBI در پرونده‌های حقوقی با پروفایل بالا اهمیت پیدا کرد، از جمله محکومیت ۱۲ رهبر برجسته حزب کمونیست آمریکا در سال ۱۹۴۹ به اتهام‌هایی مبنی بر اینکه آن‌ها خواهان سرنگونی دولت بودند. علاوه بر این، عوامل هوور در ساخت پرونده علیه جولیوس روزنبرگ (۱۹۱۸-۵۳) و همسرش، اثل روزنبرگ (۱۹۱۵-۵۳) که در سال ۱۹۵۱ به جاسوسی محکوم شدند، کمک کردند. روزنبرگ‌ها دو سال بعد اعدام شدند.
دفتر فدرال تحقیقات (FBI) تحت مدیریت جی. ادوارد هوور، به‌شدت به تحقیقات ضدکمونیستی پرداخته و در سال‌های پس از جنگ جهانی اول و اواخر دهه ۱۹۴۰، پرونده‌های گسترده‌ای درباره عناصر انقلابی جمع‌آوری کرد. هوور که یک ضد کمونیست سرسخت بود، از روش‌هایی مانند شنود و نظارت برای شناسایی گروه‌های چپ استفاده کرد. اطلاعات به‌دست‌آمده توسط FBI در پرونده‌های مهم حقوقی، از جمله محکومیت ۱۲ رهبر حزب کمونیست آمریکا در سال ۱۹۴۹ و همچنین ساخت پرونده علیه جولیوس و اثل روزنبرگ که به جاسوسی محکوم و در سال ۱۹۵۳ اعدام شدند، نقش داشت.
در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، نگرانی‌های عمومی درباره کمونیسم به‌شدت افزایش یافت، به‌ویژه پس از آزمایش بمب هسته‌ای توسط شوروی در ۱۹۴۹ و کنترل چین توسط مائو زدونگ. آغاز جنگ کره در 1950 و پیشرفت‌های کمونیسم در جهان، ترس از «سرخ‌ها» را در آمریکا تشدید کرد. شخصیت‌هایی مانند مک‌کارتی و هوور با بزرگ‌نمایی این خطر، فضای سیاسی را به سمت محافظه‌کاری سوق دادند و انتقاد از روش‌های سرکوب معترضان کاهش یافت. عضویت در گروه‌های چپ کاهش یافت و حمایت از حقوق مدنی به‌ویژه آزادی بیان محدود شد. حکم دیوان عالی در ۱۹۵۱ در پرونده دنیس علیه ایالات متحده، این روند را تأیید کرد. ترس از کمونیسم همچنین زندگی شخصی هزاران مظنون را مختل کرد و بسیاری از آن‌ها قربانی اتهامات دروغین شدند. اگرچه جو ترس در اواخر دهه 1950 کاهش یافت، اما تأثیرات آن بر مباحث سیاسی در دهه‌های بعد ادامه یافت و به‌عنوان نمونه‌ای از خطرات ترس‌های بی‌پایه برای آزادی‌های مدنی ذکر می‌شود.

منبع این نوشته:

Red Scare

دلیل واقعی حمله متفقین در شهریور ۱۳۲۰ به ایران چه بود؟

در محافل عمومی ایران در باره حمله متفقین در جنگ جهانی دوم به ایران مباحث مختلفی مطرح میشود که از جمله اینکه رضا شاه از آلمان نازی و متفقین حمایت میکرد(که در این مطلب قصد نداریم به این مساله بپردازیم و در مطالب آینده بطور جداگانه حضور آلمانی ها در ایران و حمایت یا عدم حمایت رضا شاه از هیتلر را مورد برسی قرار خواهیم داد) و مورد دومی که بسیار مطرح میشود کمک سانی به جبهه استالینگراد است که به نظر میرسد که این فرضیه نیز دارای کژتابی هایی است و در این مطلب در صدد نقد این نوشته و دلیل واقعی حمله متفقین به ایران خواهیم بود.

نکته نخستی که باید در نقد این نظریه که ایران تنها راه کمک رسانی به استالینگراد و پل پیروزی متفقین بوده است باید گفت که بدیهی است که ایران با توجه به وجود راه آهن شرق به غرب یکی از بهترین مسیرها برای کمک رسانی به استالینگراد بوده است اما تنها مسیر نبوده است و راه های دیگری نیز وجود داشته است که بعضی از این خطوط قابل استفاده بوده است و بعضی از خطوط نیز توسط آلمان ها مسدود شده بوده است از جمله:

خطوط ارتباطی دریای سیاه به موسکو

راه ارتباطی دریای سیاه وبه موسکو از اولین امکاناتی بوده است که مورد بحث قرار گرفته است ولی از ابتدا متفقین اهمیت ناچیزی برای این خطوط قائل شدند زیرا از یک سو ترکیه نزدیک خطوط جبهه جنگ قرار داشت و از سوی دیگر ترکیه به خاطر حفظ بی طرفی دو بندر داردال و بوسفور را محاصره کرده بود و کوچکترین اقدامی برای استفاده از این دو بندر با مقاومت ارتش ترکیه مواجه میشد،مضافا ارتش آلمان بلغارستان را که مناطق سوق الجیشی آن مشرف  مسلط به خاک ترکیه بود اشغال کرده بود و به ای خاطر راه ارتباطی می توانست مورد حمله هوایی متفقین قرار بگیر و  به این ترتیب مانع از انتقال تجهیزات متفقین شود.

راه موراسنگ به موسکو

مورماسنگ بندری در منتهی الیه شمال غربی شوروی قرار گرفته هرچند بندر مورماسنگ نزدیک ترین راه دریایی به انگلیس است ولی استفاده کامل از آن مقدور نبود زیرا آلمانیها راه آهن مورمانسگ به لنینگرراد و موسکو را کاملا قطع کرده بودند و علاوه بر این دریای سیاه در کنترل کامل کشتی های آلمانی قرار داشت و می توانست مشکلات زیادی برای حرکت کشتی های متفقین ایجاد کند.

راه ارخانگلسک به موسکو

ارخانگلسک بندری است در واقع در شمال اتحاد جماهیر شوروی و متصل به دریای سفید.با وجود اینکه راه آهن بندر ارخانگلسک به موسکو تقریبا خالی از خطر بود ولی خود بندر و دریای مشر به آن بیشتر اوقات سال بعلت یخبندان غیر قابل استفاده بود و استفاده از این بندر فقط در فصل تابستان امکان پذیر بود،علاوه بر این چون کشتی ها و زیر دریایی های آلمان در دریای شمال حرکت کشتی های دشمن را تحت نظر داشتند کشتیهای متفقین در این مناطق با خطر نابودی مواجه بود.

راه ولادی وستک به موسکو

ولادی وستک نیز بندری است که در شرق شوروی و مشرف به اقیانوس آرا قرار گرفته است و نزدیک ترین راه دریایی شوروی به سواحل غربی ایالات متحده آمریکا می باشد این بندر را خط آهنی به طول ۱۲۶۰ کیلومتر پس از عبور از سراتاسر منطقه سیبری به موسکو وصل یکند،بعد مسافت و مهمتر مجاور بودن آن با خاک ژاپن مشکلاتی را در حل و نقل محصولات ایجاد میکرد با این وجود بیشتر تجهیزات از این راه در اختیار روسها قرار گرفت

راه خلیج فارس جلفا موسکو

خطرات بی شمار و مشکلات عدیده ای که مانع از انتقال سریع تجهیزات نظامی متفقین به شوروی میشد باعث گردید تا متفقین به فکر پیدا کردن راهی باشند که بتوانند سری تر و با حجم و میزان مورد احتیاج شوروی ها به آنها کمک برسانند،راه ایران دارای امتیازای ویژه ای بود که سایر راها فاقد این امتیازات بود راه ایران چه از نظر مسافت چه از نظر امنیت نسبت به سایر راه ها کوتاه تر و امن تر بود و استفاده از راهای ایران در هر چهار فصل سال امکان پذیر بود،ضن اینکه بخاطر دور بودن ایران و خاور دور از فرودگاهای آلمان متفقین می توانستند تجهیزات نظامی خود را به روسا در مرزهای شمالی ایران استفاده کنند.

البته باید توجه داشته باشیم هرچند که متفقین و انگلیسی ها بیشترین استفاده را از خطوط ارتباطی ایران بردند ولی این ادعا که ایران تنها عامل پیروزی متفقین بر فاشیسم بوده اس به دور از واقعیت است زیرا از مجموع 86117499 تن محصولات نظامی متفقین اعم از فشنگ و تفقنگ و تانک و هواپیما که در طول چهار سال و نیم به شوروی تحویل داده شد تنها 4159117 تن از طریق خلیج فارس به جلفا حمل شد و بقیه از خطوط دیگر به روسیه رسید.

مورد دیگر بعضی از نویسندگان ایرانی که از ایران بعنوان پل پیروزی متفقین یاد می کنند نسبت به شجاعت و جانفشانی های مردم و سربازان روسی صحه میگذارند در این جنگ قریب به ۲۰تا ۴۰ میلیون نفر از مردم روسیه جان باختند.

ضرورت تامین امنیت حوزه های نفتی

ضرورتی ندارد که گفته شود نفت ایران عامل مهمی در بکار انداختن ماشین جنگی نیروی دریایی انگلیس در دو جنگ جهانی به شمار می رفته،نیروی های نظامی متفقین که در خاورمیانه و نزدیک آفریقا مستقر بودند فقط به نفت ایران و عراق متکی بودند در صورتی که دولتهای متحدین موفق به تصرف چاهای نفت ایران می شدند ضمن تامین یازهای نفتی خود متفقین را از این منبع اصلی نفت در خاورمیانه محرو می ساختند،ارسال تجهیزات نظامی آمریکا و انگلیس از راه ایران به شوروی بدون در اختیار اشتن منابع نفتی ایران غیر ممکن بود.با توجه به خطر انفجار حوزه های نفتی ایران توسط ایرانی ها و جاسوسان آلمانی و دس یابی احتمالی آلمان ها به این مناطق پس از پیروزی بر شوروی حفاظت از مناطق نفتی جنوب ایران توسط انگلیسیها کاملا ضوری تلقی میشد با توجه به این که دولت انگلیس به مدارکی دست یافته بود که ارتش آلمان قصد تسخیر مناطق نفتی ایران را دارد.

واقع امر این است که از اوایل آبان ۱۳۱۸(۱۳۳۹) ستاد مشترک ارتش آلمان گروهی را برای پیدا کردن راهی به منظور اشغال حوزه های نفتی شرکت ایران و انگلیس یا خرابکاری پالایشگاه آبادان مامور کرد این گروه پس از دو ماه تحقیق و مطالعه برنامه ای را در اختیار ستاد مشتر ارتش آلمان قرار داده بود،پس از قابل اجرا تشخیص داده شدن برنامه دستور اجرای آن توسط هیتلر صادر شده بود،اما به علت توقف هجوم ارتش آلمان به قفقاز در اواخر تابستان ۱۳۲۰ آلمانیها از نقشه خود صرف نظر کرده بودندُبه هر حال انگلیسیها از نقشه آلمان مطلع شده بودند و مجبور بودند برای جلوگیری از اجرای نقشه های آلمانها دست به اقدام موثری بزنند. 

تصویر اشغال نظامی همدان توسط نیروهای متفقین

تصویر کنفرانس تهران با حضور استالین روزولت و چرچیل بعد از تسخیر تهران توسط متفقین

--------------

منبع بیشتر نوشته های این مطلب به جز دو پاراگراف اول از کتاب تاریخ روابط خارجی ایران ۱۳۲۰-۱۳۵۷ نوشته دکتر علیرضا ازغندی استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در اینجا قرار داده شده است.

نمونه هایی از خرابکاری اقتصادی روسیه تزاری و انگلیس در اقتصاد ایران در دوره قاجار

این دشمنان سه گانه(شاه-انگلیس-روسیه)هر کارخانه جدیدی در کشور راه افتاد از کار انداختند،کارخانه های هزاران ساله منسوجات سنتی و صنایع دستی را ویران کردند،از بازرگانان ایرانی چند برابر تاجران روس و انگلیس مالیات گرفتند و ارو را ورشکست و خانه نشین کردند،وبا و طاعون و قحطی را مراقبت نکردند تا جایی که طی صد و پنجاه سال از زمان صفویه جمعیت ایران هرگز از مرز ده میلیون نگذشت(هندوستان در این زمان پانصد میلیون رسیه هفتاد میلیون و عثمانی 22 میلیون جمعیت داشت)همواره جمعیت ایران از همسایگان خود کمتر بود.

در دوره ناصرالدین شاه اتفاق دیگری که سبب کشست کشور شد و ضربه مهلکی به ایران وارد آمد تغیر الگوی کشت گندم و پنبه ... به خشخاش و تحصیل تریاک بود که بر اثر تحمیل انگلیسی ها به ایران رخ داد.

تمام کارخانه ها و کارگاه هی داخلی در میانه راه متوقف و در اندک مدت ورشکست میشد،از جمله کارخانه ریسمان بافی که توسط محمود خان ناصر الملک از موسکو خریداری شده بود،کارخانه بلور سازی که توسط بلژیی ها و امین الضرب ساخته شد،کارخانه چینی سازی امین الضرب در تهرن کارخانه ابریشم تابی در تبریز کارخانه قند کهریزک و ...

سمت چپ حاج محمد حسین امین الضرب اولین سرمایه گذار ایرانی در حوزه صنعت و اولین وارد کننده برق به ایران

رواج تریاک در دوره ناصری آثار زیان بار خود را به نمایش گذاشته بود و رخوت و سستی را میان مردم به ویژه اهالی تهران به منصبه ظهور رسانده بود.

یکی از عوارض قرارداد های گمرکی ایران و روسیه سرازیر شدن کالاهای ارزان قیمت روسی به ایران بود که صنایع تازه تاسیس داخلی توانایی رقابت با آنها را نداشت،قرارداد مزبور طوری تنظیم شده بود که تعرفه گمرکی کالاهای تولیدی و صنعتی ایران را که به روسیه صادر میشد افزایش می داد ولی حقوق گمرکی کالاهای وارده از روسیه به خصوص کالاهای صرفی فوق العاده کهش می یافت.روسها به این امر بسنده نکرده بلکه برای متوقف ساختن کارخانه های ایران بعضی از محصولات تولیدی خود را به پایین تر از قیمت تمام شده در روسیه عرضه میکردند،به عنوان مثال روسها برای ورشکست کردن کارخانه قند کهریزک قند روسیه را در ایران به بهایی بسیار کمتر از بازار های روسیه به فروش رسادند.در گیلان ملاکان بنا به درخواست روسها شروع به کاشتن تتون بجای ابریشم در زمین های زراعی کردند.

منبع کتاب وزین چرا قاجاریه فروپاشید نوشته داریوش شهبازی

سفر سوم ناصر الدین شاه به فرنگ،میرزا ملکم خان دادن امتیاز بخت آزمایی در ایران به انگلیس!

ناصر الدین شاه برای تامین هزینه سفر سوش به اروپا مبلغ چهل هزار لیره از جورج رویتر فرزند بارون دورویتر قرض کرد و به اتفاق امین السلطان و عده ای در حدود پنجه نفر از طریق قفقاز عازم اروپا کردید،وی در کشورهای عرض راه توقف زیادی نکرد و یک سره به لندن رفت و در آنجا مورد استقبال زمامداران انگلیس قرار گرفت،پرنس آف ویلز ولیعهد و لرد سالزبری نخست وزیر و سایر رجال انگلیس ضیافتهای متعددی به افتخار پادشاه ایران دادند و ملکه ویکتوریا نیز چندین بار وی را ملاقات کرد و مذاکره کرد.در این ضیافت ها نطق های مفصلی درباره دوستی و یگانگی ایران و انگلیس ایراد شد که به وسیله میرزا ملکم خان ناظم الدوله وزیر مختار ایران به فارسی ترجمه می گردید.تصویر سمت چپ متعلق به میرزا ملکم خان ناظم الدوله نخستین روزنامه نگار ایرانی است.

میرزا ملکم خان توانست با تقدی هدایایی به شاه و بعضی از همراهان که در اسکاتلند به سر می برد توانست امتیاز بخت آزمایی در ایران را به اسم یکی از اعضای محلی سفارت ایران در لندن بگیرد و آنرا بلافاصله به مبلغ چهل هزار لیره به یک شرکت انگیسی بنام شرکت سرمایه گذاری در ایران بفروشد،این امر با دخالت امین السلطان و برخی از رجال که با ملکم خان میانه ای نداشتند قرار گرفت و بعضی از علمای دینی هم به عنوان اینکه بخت آزمایی نوعی قمار است و بر خلاف شرع است با آنها همصدا شدند و زمزمه مخالفت از هر سو برخواست.تصویر رو به رو متعلق به امین السلطان صدراعظم ناصر الدین شاه مظفرالدین شاه و محمد علی شاه است که بعدا در جلوی مجلس شورای ملی به طرف وی تیر اندازی میشود و جان خود را از دست میدهد.

ناصرالدین شاه در مراجعت به ایران از نمایشگاه جهانی پاریس که به مناسبت یک صدمین سال انقلاب کبیر فرانسه برپا شده بود بازدید کرد  و سپس از راه آلمان و روسیه به ایران برگشت،ناصر الدین شاه بعد از بازگشت به ایران میرزا ملکم را از سفارت معزول و امتیاز را ملغی نمود،میرزا ملکم خان از مراجعت به ایران استنکاف کرد و علیرغم شاه و امین السلطان با آزادی خواهان و مخالفان سیستم استبدادی همدست شد و آغاز به انتشار روزنامه ای بنام قانون در لندن کرد و در هر شماره از آن شمه ای از مظالم و مضار رژیم استبدادی و وضع اسفناک ملت ایران را تشریح می مود و به طرق مختلف و مخفی آن را به داخل ایران می فرستاد.

تصویر ن‍اص‍رال‍دین‌ ش‍اه‌ و امین‌ال‍س‍ل‍طان‌ در خ‍ان‍ه‌ ل‍رد س‍الیس‍ب‍وری‌

تصویر کالسکه ناصرالدین شاه در بازگشت از به انگلیس در فرانسه در سال ۱۸۸۹ که در بازدید از کارخانه ای گرفته شد.

----------

منبع؛بیشتر متون این نوشته از کتاب تاریخ روابط خارجی ایران نوشته زنده یاد عبدالرضا هوشنگ مهدوی اقتباص شده است.

ماجرای قتل سفیر روسیه در ایران

الکساندر سرگوییویپ گریبایدوف دیپلومات نمایش نامه نویس و شاعر و آهنگساز د زمان روسیه تزاری بود،وی تدوین عهدنامه ترکمنچای را بر عده داشت.
از فعالیت های وی ضبط نسخه خطی کتابخانه شیخ صفی الدین اردبیلی و انتقال آن به روسیه بود،بعد از عهدنامه ترکمنچای وی بعنوان سفیر روسیه در ایران انتخاب شد.
گریبایدوفمردی تحصیل کرده بود و در رشته ای ادبیات حقوق و علوم تحصیل کرده بد ولی در عرض راه تهران رفتار ناشایستی با ایرانیان داشت و خود را سفیر کشور غالب معرفی میکرد و به ایرانیان توهین مینمود.
گریبایدوف در ۶ ژانویه ۱۸۲۹ وارد تهران شد و هایایی را که از طرف تزار روسیه به همراه آوده بود به فتحعلی شاه تقدیم کرد.

اما وی در تهران نیز از رفتار های ناشایستش دست برداشت و در ابتدا میرزا یعقوب ارمنی خزانه دار و مباشر فتحعلی شاه را که متجاوز از ۴۰هزار تون پول و جواهر دزدیده و به سفارت روسیه پناهنده شده بود تحت حمایت خود قرار داد و از تحویل او به مقامات ایرانی خوداری کرد و از دولت ایران در خواست کرد که زنان گرجی و ارمنی مقیم تهران را به سفارت روسیه تسلیم نماید تا مایل شود کدامشان تمایل به بازگشت به وطن خود را دارند.اما به دلیل اینکه این زنها مدتها بود در ایران ازدواج کرده بودند و صاحب فرزند شده بودند تمایلی به این کار نداشتند.
گریبایدوفدستور داد که نوکراش به زور وارد خانه آصف الدوله(تصویر سمت چپ) صدر اعظم و داماد فتحعلی شاه شده و دو زن گرجی را که مدتها بد به قید زناشویی در ایران به سر می بردند بیرون بکشد و به سفارت ببرند،این کار باعث تحریک احساسات مذهبی مرد ایران شد و مردم دکان ها و بازار را بستند و به رهبری میرزا مسیح استرآبادی مجتهد به سوی سفارت روسیه روانه شدند،کوشش و اقدامات دولت ایران برای ایجاد آرامش و متفرق کردن جمعیت ۴-۵ هزار نفری از مردم خشمگین به جایی نرسید و در ۱۱فوریه ۱۲۰۹مردم خشمگین به سفارت روسیه حمله کردند که در ابتدا قزاق ها با تیر اندازی چند تن از مهاجمان را کشتند ولی قادر به مقاومت در برابر آنها نبودند و گریبایدوف در سن ۳۴ سالگی و ۳۷تن از همرماهان وی را به قتل رسادند و سفارت را غارت کردند در این یان فقط دبیر اول سفارت بنام مالتسف که پنهان شده بود جان سالم به در برد.

بعد از قتل گریبایدوف میرزا مسیح استرآبادی(تصویر ست چپ) به مدت ۱۸ سال به عتبات تعبید شد و جسد گریبایدوف برای خاک سپاری به تفلیس منتقل شد و عباس میرزا نیز به همراه الماس ۸۸ قیراتی که نادر شاه با خود از هند آورده بود بری دلجوی تزار روسیه و ژنرال پاسکیویچ که گریبایدوف خواهر زاده وی بود عازم روسیه شد،در آن زمان امپراطوری روسیه در منطقه بالکان با عثمانی درگیری داشت لذا از پیگیری این مساله خوداری کرد،زیرا در صورت اتحاد ایران و عثمانی ممکن بود به ضرر روسیه تمام شود.

----------

منبع؛بیشتر متون این نوشته از کتاب تاریخ روابط خارجی ایران نوشته زنده یاد عبدالرضا هوشنگ مهدوی اقتباص شده است.