23 حقیقت درباره جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم (WWII) یک درگیری نظامی جهانی بود که از سپتامبر ۱۹۳۹ تا سپتامبر ۱۹۴۵ ادامه داشت. این جنگ شامل تمام قدرت‌های بزرگ اوایل قرن بیستم بود و در چندین قاره درگیری‌هایی رخ داد. در این مقاله، ۲۵ واقعیت جالب درباره جنگ جهانی دوم را که ممکن است نمی‌دانستید، فهرست می‌کنیم.

1. بیش از 70 کشور و سرزمین در جنگ جهانی دوم از 1939 تا 1945 شرکت داشتند.
2. تعداد مرگ‌ومیرها در جنگ جهانی دوم بین 75 تا 85 میلیون نفر تخمین زده می‌شود که شامل 26 میلیون نظامی و 59 میلیون غیرنظامی است.
3. 473 نفر به‌خاطر اقدامات خود در طول جنگ جهانی دوم مدال افتخار دریافت کردند.
4. اولین قربانی جنگ جهانی دوم مردی لهستانی به نام فرانسیسک هونیوک بود.
5. جانت رنکین تنها عضو کنگره بود که به اعلام جنگ ایالات متحده علیه ژاپن پس از حمله به پرل هاربر رأی منفی داد.
6. تخمین زده می‌شود که 17.6 میلیون نفر در دوران هولوکاست کشته شدند که شامل:
- 6 میلیون یهودی
- 5.7 میلیون غیر یهودی غیرنظامی شوروی
- 3 میلیون اسیر جنگی شوروی
- 1.8 میلیون غیر یهودی غیرنظامی لهستانی
- 500 هزار رومانیایی
- 300 هزار غیرنظامی صرب
- 250 هزار نفر دارای معلولیت
7. جوان‌ترین عضو نیروهای مسلح بریتانیا که در جنگ جهانی دوم کشته شد، رجینالد ارنشاو بود که در زمان کشته شدنش 14 سال و 152 روز داشت.
8. نبرد خلیج لیت در جنگ جهانی دوم بزرگ‌ترین نبرد دریایی بود. بیش از 200,000 نفر از پرسنل نظامی و بیش از 300 کشتی در این نبرد شرکت داشتند.
9. هیرو اونودا، آخرین سرباز ژاپنی جنگ جهانی دوم، در سال 1974 از پنهان‌گاه خود در جنگل‌های فیلیپین بیرون آمد و تسلیم شد، تقریباً 30 سال پس از پایان جنگ.
10. مرگبارترین نبرد جنگ جهانی دوم، نبرد استالینگراد بود که در 5 ماهی که این نبرد ادامه داشت، تخمین زده می‌شود 2 میلیون نفر کشته شدند.
11. پیرترین سرباز شناخته شده جنگ جهانی دوم، نیکولای الکساندروویچ مورو زوف بود که در سن 88 سالگی در سال 1942 به عنوان تک‌تیرانداز در ارتش سرخ خدمت کرد.
12. هزینه مالی کل جنگ جهانی دوم تخمین زده می‌شود که 1.3 تریلیون دلار (معادل 21 تریلیون دلار در سال 2022) باشد که آن را به گران‌ترین جنگ در تاریخ تبدیل می‌کند.
13. ویلیام هیتلر، برادرزاده ناتنی آدولف هیتلر، در نیروی دریایی ایالات متحده علیه عمویش در جنگ جهانی دوم خدمت کرد. ویلیام پس از ترک نیروی دریایی نام خانوادگی خود را به "استوارت-هیوستون" تغییر داد.

14. ایالات متحده بیشترین هزینه را در جنگ جهانی دوم صرف کرد و تخمین زده می‌شود که 285 میلیارد دلار (معادل 4.6 تریلیون دلار در سال 2022) برای جنگ هزینه کرده است.
15. اتحاد جماهیر شوروی بزرگ‌ترین ارتش جنگ جهانی دوم را داشت و در طول جنگ 21 میلیون نیرو را بسیج کرد که در اوج خود به 13.2 میلیون نفر رسید.
16. بیش از 10 درصد از جمعیت کل پیش از جنگ اتحاد جماهیر شوروی به دلیل جنگ جهانی دوم از دست رفت.
17. ایالات متحده 8 رئیس‌جمهور داشت که از سربازان جنگ جهانی دوم بودند.
18. جنگ جهانی دوم در آفریقا با تسلیم نیروهای محور در تونس در مه 1943 به پایان رسید.
19. 182 مدال صلیب ویکتوریا به سربازان بریتانیایی و کشورهای مشترک‌المنافع به خاطر شجاعت "در حضور دشمن" در

20. آخرین سرباز آمریکایی که در اروپا در حین جنگ جهانی دوم کشته شد، پیاده‌نظام چارلی هاولات 34 ساله بود که در 7 مه 1945 جان باخت.
چارلی هاولات، آخرین سرباز آمریکایی کشته شده در اروپا در جنگ جهانی دوم بود.

21. از ژوئن 1940 تا 4 سال بعد، هیچ عملیات زمینی در جبهه غربی انجام نشد و این تا فرودهای نرماندی در ژوئن 1944 ادامه داشت.

22. تقریباً یک چهارم جمعیت آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم در نیروهای مسلح خدمت کردند.

23. مقامات نظامی آمریکایی درباره انداختن بمب اتمی سوم بر روی توکیو به عنوان هدف در 19 اوت 1945 بحث کردند، ، اما رئیس‌جمهور هری اس. ترومن دستور داد که بدون تأیید مستقیم او، بمب دیگری انداخته نشود.

منبع این نوشته

 نبرد کورسک زره و خون؛داستان اولین عقب نشینی هیتلر

این روزها با حمله اوکراین به داخل خاک روسیه از جانب کورسک، نام این شهر بعد از سال81 پس‌از نبرد کورسک در دوران جنگ جهانی دوم،دوباره بر سر زبان‌ها افتاده است که یادآور نبرد تاریخی کورسک در سال 1943 بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی بود، این نبرد بزرگ‌ترین نبرد زرهی در تاریخ بود که حدود ۶ هزار تانک 200 هزار سرباز و چهارهزار هواپیما در این نبرد حضور داشتند،برخی دیگر از آمارها تعداد تانک‌های حاضر در این جنگ را بالغ بر ۸ هزار و تعداد سربازان حاضر در این جنگ را بالغ بر ۳ میلیون نفر اعلام کرده‌اند و پیروزی شوروی در این جنگ منجر به پایان توانایی تهاجمی آلمان در جبهه شرقی شد و راه را برای حملات بزرگ‌تر شوروی در سال‌های ۱۹۴۴ و 1945 باز نمود.

در این نوشته قصد داریم به بررسی مختصر وقایع تاریخی نبرد کورسک در دوران جنگ جهانی دوم بپردازیم:

شهرکورسک یک شهر در منطقه شمال غربی روسیه است که در محل طلاقی سه رودخانه" کور" و" سیم" و " توسکار" واقع شده است، در دوران جنگ جهانی دوم ۲۴۰ کیلومتر از شمال به جنوب و ۱۶۰ کیلومتر به سمت غرب از این شهر در میان خطوط آلمانی‌ها واقع شده بود، آلمانی‌ها قصد داشتند به رهبری فیلدمارشال اریش فون مانشتاین یک حمله غافل‌گیرانه را با نام رمز عملیات"ارگ" آغاز نمایند تا ابتکار عمل را دوباره در دست بگیرند و از خطوط دفاعی شوروی عبور کنند و آلمانی‌ها باهدف به محاصره درآوردن نیروهای اتحاد جماهیر شوروی حمله خود را از شهر کورسک آغاز کردند، در این نبرد آلمانی‌ها از سلاح‌های جدید و قدرتمند ازجمله تانک تایگر که قدرت آتش و زره مقاوم‌تری داشت استفاده کردند که نیروهای آلمانی شامل تقریباً ۵۰ لشکر و 900 هزار سرباز و ۱۷ لشکر موتوری و 2700 تانک بود،هیتلر به‌دنبال این بود که به شکست ویرانگر توسط ارتش شوروی در نبرد استالینگراد پاسخ بدهد به‌علاوه برای هیتلر به‌دنبال این بود که یک جبهه جدید را به سمت مسکو از منطقه کورسک باز نماید.

اما طرف مقابل شوروی، قبل از حمله آلمان به این منطقه از این حمله اطلاع پیدا کرده بود و در روز ۵ ژوییه که آلمانی‌ها حملات خوذ را آغاز کرده‌اند با دفاع ضدتانک و میادین مین شوروی مواجه شدند تا قبل‌از حمله آلمانی‌ها ژنرال ژوکف فرمانده روسی نبرد کورسک با استفاده از ۳۰۰ هزار غیرنظامی خندق‌های عمیق ضدتانک را حفر کرده و پنج میلیون مین ضدتانک در آن منطقه گذاشته بود، و از شوروی تانک T34 که یک تانک حریف سرسختی برای تانک‌های آلمانی بود استفاده کرد.

نبرد در ۵ ژوییه 1943 با حمله آلمان به جناح‌های شمالی و جنوبی کورسک که آغاز شد و در ابتدای پیشروی آلمانی‌ها با مقاومت شدید مدافعان شوروی مواجه شدند و به دلیل دفاع شوروی و کارآمدی تسلیحات ضدتانک شوروی با خسارات سنگین مواجه شدند.

در ابتدای نبرد روس‌ها سعی کردند که با بمباران‌های شدید مانع از آغاز حمله شوند اما پس‌از چند ساعت بمباران شدید آلمانی‌ها حمله خود را آغاز کردند و در ابتدای نبرد به موفقیت‌هایی دست یافتند اما پس‌از موفقیت‌های اولیه آلمان،روس‌ها دست به ضدحمله زدند و بیش‌از ۱۲۰۰ تانک در هر دو طرف مبارزه درگیر نبرد شدند و در زمان رویارویی ادوات زرهی شوروی با آلمان‌ها هر دو طرف کنترل نیروهای خود را از دست دادند و یک هرج‌ومرج و یک جنگ آزادانه در صحنه نبرد حاکم شد.

در صحنه نبرد فاصله بین تانک‌ها زیر صد متر بود و مانور دادن برای تانک‌ها غیرممکن بود و فقط می‌توانستند آن‌ها را کمی جلو و عقب کند و صحنه نبرد مبدل به کشتارگاه تانک‌ها شده بود همه‌چیز می‌سوخت و بوی تعفن وصف‌ناپذیری برفراز میدان جنگ در هوا معلق شده بود سروصدا و گرما و دود همه میدان نبردها گرفت میدان نبرد به یک صحنه پر از هرج‌ومرج مبدل شده بود تشخیص دوست و دشمن در میدان نبرد به‌دلیل گردوغبار و دود سنگین بسیار سخت شده بود.

در مدت کوتاهی 2900 تانک از بین رفت یک میلیون سرباز از هر دو طرف کشته شدند ،۷۰ درصد زره‌پوش‌های آلمانی در جبهه شرقی متمرکز بود و بخش اعظم نیروهای زرهی آلمان ها در این نبرد از بین رفت، آلمانی‌ها در نهایت توانستند تنها ۱۶ کیلومتر به سمت شمال پیشروی کنند.

با پیروزی شوروی در نبرد کورسک با وجود اینکه رؤیاهای هیتلر برای تسخیر شوروی پایان یافت اما خود شوروی نیز با هزینه‌ای گزاف پیروز شد، تلفات و شوروی بیشتر بود، تخمین زده می‌شود که تلفات شوروی بین 500 تا ۸۰۰ هزار نفر و تلفات آلمانی تا ۲۰۰ هزار نفر بود، پس‌از نبرد کورسک، این منطقه به یک زمین بایر پر از لاشه‌های فولادی تانک‌ها و سربازهای مرده بود. در پایان ۱۲ ژوئیه این منطقه گورستانی از تانک‌های سوختهٔ شوروی و آلمان‌ها بود.

در این تاریخ که نبرد به اوج خود رسید، صد مایل بین دو نیروی آلمانی فاصله افتاد، هم‌زمان در ۱۳ ژوئیه به‌دلیل حمله متفقین به سیسیل و شکست ایتالیایی‌ها در دفاع از سیسیل هیتلر ناگزیر شد برای ارسال نیروهای کمکی آلمانی به ایتالیا پایان عملیات"ارگ" را اعلام کند و و هیتلر ناگزیر شد دستور عقب‌نشینی بدهد،این نخستین عقب‌نشینی هیتلر بود، شکست کورسک همه امیدهای آلمان را برای تثبیت موقعیت خود در جبهه شرقی پایان داد و شوروی را در مسیر برلین قرارداد.

ماجرای شب دشنه‌های بلند چه بود؟

آدولف هیتلر پس از رسیدن به ریاست حزب نازی، در سال ۱۹۲۱ گروه شبه‌نظامی اس‌آ را برای سرکوب مخالفان حزب ایجاد کرد. این گروه تحت فرماندهی ارنست روهم که تجربه جنگ جهانی اول را داشت، به‌سرعت رشد کرد و تا اوایل دهه ۱۹۳۰ به ۲.۳ میلیون عضو رسید. ارنست روهم نقش مهمی در این رشد ایفا کرد. اما با تأسیس Schutzstaffel (اس‌اس) توسط هیتلر در سال ۱۹۲۵، اس‌آ با رقیبی جدی مواجه شد که به‌عنوان گارد شخصی و پلیس حزب عمل می‌کرد و وفاداری بیشتری به هیتلر داشت. روهم در سال ۱۹۲۵ از حزب خارج شد، درحالی‌که اس‌آ به رشد خود ادامه داد و تا سال ۱۹۲۹ به ۱۰۰ هزار عضو رسید. نهایتاً، هیتلر برای حفظ قدرت خود و جلب حمایت ارتش، تصمیم به حذف روهم و دیگر اعضای اس‌آ گرفت.

تصویر ارنست روهم و آدولف هیتلر


تنش‌ها و سرکوب
پس از سال ۱۹۳۳، هیتلر به دنبال افزایش ارتش آلمان بود و پیشنهاد ادغام اس‌آ با ارتش را که از سوی روهم مطرح شده بود، رد کرد؛ زیرا نگران تبدیل‌شدن ارتش به نمونه‌ای از ارتش سرخ شوروی بود. در این زمان، تنش‌هایی بین اعضای اس‌آ و اس‌اس به وجود آمد و هیتلر تحت‌فشار مشاورانش قرار گرفت تا ارنست روهم را از قدرت برکنار کند. در نهایت، با تکرار هشدارها درباره تهدید روهم، هیتلر به‌تدریج رویکردی متفاوت نسبت به او اتخاذ کرد.
کودتایی که هرگز اتفاق نیفتاد
در تلاش برای تثبیت قدرت خود، هیتلر به سرکوب سازمان اس‌آ به رهبری ارنست روهم پرداخت. این اقدام که به "شب دشنه‌های بلند" معروف شد، از ۲۹ ژوئن تا ۱ ژوئیه ۱۹۳۴ انجام شد و به دنبال شایعاتی مبنی بر توطئه اس‌آ برای کودتا و دریافت پول از فرانسه صورت گرفت. هیتلر با حمایت اس‌اس و گشتاپو، به سرکوب اعضای اس‌آ پرداخت و این عملیات به‌عنوان یک اقدام ضروری برای حفظ قدرت نازی‌ها تلقی شد.
دستگیری و اعدام‌ها
در این عملیات، هیتلر به مونیخ پرواز کرد و به مقر اس‌آ حمله شد و دستگیری روهم و دیگر فرماندهان اس‌آ آغاز شد. هیتلر با ترس از وجود نگهبانان مسلح در محل مواجه بود و در نهایت با دستگیری روهم، دستور ادامه دستگیری‌ها در برلین را صادر کرد. در اول ژوئیه، به روهم یک تپانچه پیشنهاد شد تا خود را بکشد؛ اما او امتناع کرد. با دستور هیتلر، تئودور آیکه و میشل لیپرت با شلیک به ارنست روهم، او را به قتل رساندند. آیکه بعدها به‌عنوان مسئول اردوگاه کار اجباری داخائو شناخته شد.
پس از دستگیری رهبران، هیتلر دستور اعدام ۷۷ توطئه‌گر را صادر کرد و برای جلوگیری از انتقام‌جویی، نیروهای نظامی و پلیس را به حالت آماده‌باش درآورد. این اقدامات به پاک‌سازی سریع و مؤثر اس‌آ منجر شد و نشان‌دهنده قدرت و کنترل هیتلر بر اوضاع در آن زمان است. پاک‌سازی‌های هیتلر برای حذف رقبای سیاسی و تهدیدات قدرتش ادامه یافت و ۴۷۸ نفر به طور ناگهانی و بدون هشدار کشته شدند. این کشتارها شامل سیاستمداران غیر نازی نیز بود و بسیاری از مرگ‌ها به‌عنوان خودکشی گزارش شدند. برخی از افراد موفق به فرار شدند، مانند گوتفرید ترویرانوس که به بریتانیا پناه برد.
پیامدها و واکنش‌ها
حمله به اس‌آ به‌عنوان اقدامی ضروری برای کنترل یک گروه تبهکار توسط مردم تلقی شد و هیتلر آن را به‌عنوان راهی برای جلوگیری از یک جنگ داخلی خونین‌تر توجیه کرد. او با تأکید بر مسئولیت خود در حفظ نظم و امنیت آلمان، پاک‌سازی را ضروری دانست و اعلام کرد که هرگونه تهدیدی علیه دولت با مجازات شدید مواجه خواهد شد. این رویداد نشان‌دهنده قدرت فزاینده حزب نازی و توجیهات هیتلر برای اقداماتش در راستای حفظ کنترل بر کشور بود. در خلوت، هیتلر اعتراف کرد که "جدایی از رفقایی که سال‌ها با من جنگیدند برای من بسیار سخت بوده است. " در نهایت با امضای هیتلر، یک اقدام نهایی برای قانونی کردن پاک‌سازی صورت گرفت. متن قانون این‌طور بود: "اقدامات انجام شده در تاریخ ۳۰ ژوئن برای سرکوب حملات خائنانه به ملت ما، یک عمل قانونی دفاع از خود است".
پس از شب دشنه‌های بلند، اس‌آ به سازمانی برای سرکوب هرگونه تهدید علیه نازی‌ها تبدیل شد و برخی از وظایف آن به اس‌اس واگذار شد. با انتقال ستاد اس‌آ به برلین، هیتلر کنترل بیشتری بر این سازمان پیدا کرد. این وقایع نشان‌دهنده شدت و بی‌رحمی ترور نازی‌ها و تأثیر آن بر ایجاد جو ترس و وحشت در جامعه بود.

منبع این نوشته:

Mark Cartwright.(2024).Night of the Long Knives.worldhistory.https://www.worldhistory.org/Night_of_the_Long_Knives/#google_vignette

بهانه تراشی هیتلر برای حمله به لهستان

گلایویتس یک ایستگاه رادیویی بین آلمان و لهستان است که جنگ جهانی دوم از این نقطه آغاز شد.هیتلر برای حمله به لهستان دنبال بهانه  تراشی بود. ولی بهانه تراشی برای حمله به لهستان با مشکل مواجه شده بود.

گفته می‌شود دکترلهورن یکی از کارمندان جاسوسی آلمان گفته بود که هیتلر از سازمان جاسوسی خواسته بود که حیله ای برای حمله به لهستان بیندیشد و بهانه ای را برای حمله آلمان به لهستان ایجاد نماید. آلمان نازی جنگ را شروع کند و لهستان عامل و مقصر آغاز جنگ قلمداد شود

در ابتدا قرار بود که سربازان آلمانی لباس های سربازان لهستانی را بپوشند و به ایستگاه رادیویی گلی ویتس  حمله کنند تا به این بهانه بهانهآلمان حمله خود را به لهستان آغاز نماید اولین بار این نقشه با دریاسالار کاناریس  رئیس سازمان جاسوسی آلمان در میان گذاشته شد ولی او از انجام این ماموریت سرباز زد و انجام این ماموریت به  شخصی به نامهادریخ  سپرده شد و به دستور شخصی به نام کایتل قرار شد که یونیفرم سربازان لهستانی و اسلحه آن‌ها را به زندانیان لهستانی بپوشانند و و آنها را تعلیم داده و آنها حمله به پایگاه را برعهده بگیرند این در حالی بود که به این زندانیان قول داده شده بود که اگر ماموریت خود را درست انجام بدهند آزاد خواهد شد اما در حین آن حمله مصنوعی همه آنها قتل عام شدند در این حمله زندانیان لهستانی با نارنج وارد پایگاه رادیو شدند و بدون آنکه با مقاومتی روبه‌رو شوند در ایستگاه رادیویی را خراب کردند و درست وقتی که کارشان تمام شد ناگهان به جای آنکه آلمان‌ها به قول خود مبنی بر آزاد کردن آنها عمل نمایند با سربازانی که در لابلای درخت ایستگاه رادیویی مخفی شده بودند به آنها حمله کردند و همه زندانیان حمله کننده به این پایگاه با گلوله های مثل سوراخ سوراخ شدند و جسد بی جان آنها بلافاصله با آب رودخانه انداخته شد آلمانی ها همه افرادی را که در این موقعیت دست داشتند و آگاه بودند تشکر کردند از میان بردارد و یا کسانی که معمولا گفته بودند با چای و قهوه سمی کشته شدند و به این سازمان جاسوسی اش از این رخدادها خبر داشت بعد از حمله دروغین و ساختگی لهستان آلمان شد و با توانایی و ساختگی مانند می کند که روی صحنه آمده استرایتل یک نسخه دو ساعته عجیب را که در سراسر آلمان صدا کرد یک خطیب بزرگ و پر قدرت بود و در سفسطه کردن مهارت خاصی داشت.

دو ساعت در این باره سخنرانی کرد و نه در رادیو های سراسر آلمان پخش شد و همه آنان که سر کار بودند و در مزارع کشت دوضرب و یا در مقام مشغول فروش اجناس خود بودند مجذوبگفته های پیشوا گشتند.شرکت راسل المان یک سکوت برپا بود و صدایی جز صدای هیتلربه گوش نمی رسید.تمام ملت آلمان را برای مبارزه طلبید و حتی زنان و جوانان را نیز وارد معرکه کرد.که دولت لهستان از حل‌وفصل مسالمت آمیز  روابط خود با آلمان خودداری کرده‌است و آلمانی‌ها در لهستان تحت تعقیب وحشتناک و خونین این کشور قرار گرفتم و از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و قوانین مرزی بین آلمان و لهستان نقض شده‌است و لهستان دیگر مایل به احترام به مرزهای رایش نیست و برای پایان دادن به این دیوانگی چاره‌ای جز متوسل شدن به‌زور نداریم .

یک روایت دیگر نیز میگوید که:

عصر روز 31 اوت مردان آموزش‌دیده‌ی لهستانی با لباس ارتش لهستان به ایستگاه رادیویی رسیدم و در ساعت هفت و سی دقیقه بعدازظهر یک ماشین گشتاپو و یک آلمانی به نام فرانتس پونییوک که به هواداری از لهستان شهرت داشت وارد ایستگاه رادیویی شدند در درب ورود اصلی ایستگاه رادیویی این شخص مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به قتل رسید مهاجمان پس‌از تسخیر ایستگاه رادیویی روی آنتن رفتند و اعلامیه‌های ضد آلمانی را به زبان آلمانی و لهستانی قرائت کردند و در عرض چند ساعت بعد گروهی از نیروهای آلمانی و تانک‌ها به سمت مرز لهستان سرازیر شدند و حمله کردند.

بعدها در دادگاه نورمبرگ مشخص شد که این اتفاقات همگی ساختگی بوده است آلفرد ناویوکس فرمانده عملیات گلایویتس در جریان محاکمات نورنبرگ گفت که همه‌چیز آماده بود به‌جز بهانه‌ای که راهی افروختن جنگ ما به آن نیاز داشتیم و ما آن بهانه را تامین کردیم ما قصد داشتیم علت این جنگ را ایجاد کنیم ما حمله ساختگی لهستان را بدون اعلام رسمی جنگ با یک ضد حمله پاسخ دادیم و به جهانیان گفتیم که لهستانی‌ها بودند که اولین شلیک را انجام دادند اما گفتن آن کافی نبود و اثبات عملی آن لازم بود و آن سرنخ‌ها را گوبلز به مطبوعات خارجی نشان داد.
هاندریش قبلاً لیستی از نام‌ها و آدرس شصت و یک‌هزار لهستانی که شامل رهبران احتمالی مقاومت و رهبران سیاسی و مذهبی بودن را تهیه کرده بود به‌محض ورود نیروهای نازی بر آلمان این اشخاص مورد هدف قرار می‌گرفتند و حتی خانواده‌های آن‌ها نیز در امان نبودند.
نیروهای اس اس از اجساد آلمانی‌های کشته‌شده عکس گرفتند و سربازان لهستانی را مورد حمله قرار دادند و گوبلز مطبوعات خارجی را فراخواند و سعی کرد که جهان را از این تجاوز لهستانی‌ها  مطلع نماید .

 

یک نکته جالب دیگر که باید ذکر شود این است که هیتلر در پاسخ به روزولت گزارش‌های مربوط به قصد آلمان‌ها برای حمله به لهستان را اختراع مطبوعات بین‌المللی برشمرد اما حتی یک نفر از میلیون‌ها نفری که نطق او را می‌شنیدند میرزا نمی‌دانستند که سه هفته قبل‌از آن هیتلر به نیروهای مسلح خود برای انهدام لهستان دستور آماده شدن داده‌است و به نوعی هیتلر با این کار خود نیز رئیس‌جمهور آمریکا را به ریشخند گرفته بود و به او نیز می‌خندید.

----

منابع این نوشتار:

کتاب جنگ جهانی دوم نوشته پروفسور فرانکو باندینی ترجمه سعید کنعانی

کتاب ظهور و سقوط رایش سوم نوشته ویلیام شایرر ترجمه ابوطالب صارمی

سایتhttps://paulletters.com/

فرزندان جنگ در جنگ جهانی دوم

فرزندان جنگ معمولا متولد یک والد بومی(معمولا مادر)و یک والد غیربومی از یک واحد نظامی نیروهای متخاصم و اشغالگر هستند،که معمولا از سوی جامعه  مطرود میشوند و مورد تبعضی قرار میگرند،این فرزندان حاصل تجاوز نیروهای اشغالگر یا روابطی که زنان برای زنده ماندن در سالهای جنگ با نیروهای اشغالگر انجام داده اند هستند.
نروژ
نمونه بسیاری از کودکان جنگ در کشور نروژ متولد شدند آلمان در سال ۱۹۴۰ نروژ را تسخیر کرد و تا ۱۹۴۵ این کشور در تسخیر آلمان بود در سال آخر جنگ تعداد آلمانی های حاضر در نروژ به ۳۷۲ هزار نفر رسید و ۱۰-۱۲ هزار کودک در دوران اشغال این کشور از مادر نروژی و پدر آلمانی متولد شدند  تا جایی که آلمان در ۱۹۴۱ اقدام به ساخت خانه هایی بنام خانه لوبنبورن برای حمایت از کودکان تولد شده از مادر نروژی و پدر آلمانی تاسیس کرد و در مجموع پدر ۸۰۰۰ آلمانی ثبت و ۴۰۰۰ هزار نفر از آنها شناخته شده بود.بسیاری از این کودکان به آلمان منتقل و در یتیم خانه های آلمان بزرگ شدند.
در سالهای بعد از جنگ جهانی دم ۱۴۰۰۰ هزار زن در نروژ به اتهام همکاری با دشمن دستگیر شدند و ۵۰۰۰ نفر از آنها بدون هیچ مراحل قضایی به اردوگاهای کار اجباری ارسال شدند و سر آنها تراشیده شد و مورد ضرب و شت و تجاوز قرار گرفتد.
دانمارک
دانمارک در بین سالهای ۱۹۴۰-۱۹۴۶ در تسخیر آلمان بود و تخمین زده میشود که ۶-۸ هزار کودک با پدر آلمانی و مادر دانمارکی متولد شده باشند که ۵۵۷۹ کودک آن به ثبت رسیده است.
فرانسه
روابط سربازان آلمانی با زنان فراسوی از ابتدا ممنوع بود زیرا ایدئولوژی نازی این بود که جمعیت آلمانی ها باید از نظر نژادی کاملا خالص باشد برای تشویق سربازان حاضر در فرانسه به این قانون روابط سربازان آلمانی با زنان دانمارک و نروژی نیز بعدها مممنوع شد،اما با این وجود تعداد فرزندانی که از سال ۱۹۴۱-۱۹۴۹ در فرانسه توسط پدران آلمانی و زنان فرانسوی متولد شدند بین ۷۵ تا ۲۰۰ هزار تخمین زده میشد.

بعد از آزادی فرانسه موهای زنانی که با نازی ها همبستر شده بودند را می زدند و آنها را در شهر می گرداندند در مجموع ۲۰ هزار فرانسوی به علت همکاری با نازی ها اعدام شدند.سربازان آمریکایی بعد از تسخیر فرانسه به بیش از ۲۰۰ مورد قتل و تجاوز دست زدند.
فنلاند 
در سالهای جنگ و بعد از جنگ در فنلاند ۴۸۶۲۶۹ کودک متولد شد که بخش کوچکی از آنها یعنی حدود ۱۱۰۰ کودک از سربازان خارجی بودند و ۷۰۰ کودک از سربازان آلمانی و ۲۰۰-۳۰۰ کودک از سربازان شوروی و ۱۰۰ کودک از سربازان سوئدی بودند.در سال ۱۹۴۴ حدود ۱۰۰۰ زن فنلاندی این کشور را ترک کردن که دلایل متفاوتی داشت ولی دلیل اصلی آن همبستری با سربازان آلمانی بود.
هلند
نازی ها هلند را آریایی می دانستد و به همین دلیل روابط سربازان آلمانی با زنان هلندی آزاد بود اسناد آلمانی حکایت از تولد تا ۵۰هزار کودک از پدر آلمانی و مادر هلندی را می دهد.
آمریکا
گفته میشد که بیش از ۳۷ هزار کودک نامشروع در ده سال بعد از تسخیر آلمان توسط آمریکا توسط پدران آمریکایی زاده شد.اوضاع غذایی آلمان در ابتدای اشغال آلمان وخیم بود و سربازان آمریکایی از این فرصت سو استفاده می کردند و در ازای تبادل مواد غذایی و سیگار با زنان آلمانی هم بستر میشدند.ازدواج بین سربازان آمریکایی و زنان اتریشی و آلمانی تا ۱۹۴۶ ممنوع بود.
شوروی
تعداد تجاوز های تخمین زده شده سربازان شوروی به زنان آلمانی تا ۲ میلیون بار تخمین زده میشود،به گفته برخی از مورخین بعضی از زنان آلمانی ۶۰-۷۰ بار مورد تجاوزهستند و گفته میشود ۱۰۰هزار سقط جنین در ماهای بعد از جنگ در آلمان توسط زنان مورد تجاوز قرار گرفته انجام گرفت که ۱۰ هزار زنیز جان خود را از دست دادند.حدقلا ۱.۴ میلیون زن در  پروس شرقی ، پومرانیا و سیلسیا مورد تجاوز قرار گرفتند.سربازان شوروی به زنان آلمانی از هشت تا هشتاد سال تجاوز کردند و تجاوز ها تا ۱۹۴۸ ادامه یافت.

سرنوشت غم انگیز یاکوف جوگاشویلی پسر استالین در جنگ جهانی دوم

استالین دیکتاتور بود و خون ریز اما موقعی که آلمان ها به شوروی تجاوز نظامی کردند ، طوری رفتار کرد که همه ملت از او سر مشق گرفتند . دو تا پسر داشت که آن ها را بلا فاصله به خط مقدم جبهه فرستاد . یکی از پسر هایش به دست آلمانی ها اسیر شد . آلمان ها به مقامات شوروی پیام دادند که حاضریم فلان ژنرال مان را که در دست شما اسیر است با پسر استالین معاوضه کنیم . استالین جواب داد حاضر نیستم یک ژنرال بدهم به جایش یک سرباز بگیرم . بعد ها به اطرافیانش گفت " در شرایطی که همه ملت روسیه عزادار پسران خود بودند چگونه می توانستم دست به چنین معامله ای بزنم " . پسر استالین عاقبت در اردوگاه اسرا در خاک آلمان کشته شد . پسر دیگر استالین بعد ها در خاطراتش نوشت : " موقعی که جنگ شروع شد پدرم دست به هر کاری زد تا مطمئن شود که من و برادرم به خط مقدم جبهه اعزام شده ایم .

ادوارد راژینسکی در کتاب خود تحت عنوان استالین می نویسد:

در آن روزها و جنگ و فاجعه نظامی سرنوشت مقدر کرد که استالین بیرحمانه ترین تحقیر های عمرش را متحمل شود.در ۱۹ژولیه ۱۹۴ گزارش خبری که از برلین شنیده شده بود به دستش دادند.یاکوف پسر بزرگتر او ر آلمانی ها به اسیری گرفته بودند.گزارش شد یاکوف گفته است که متوجه شده است که مقاومت بی فایده است و داوطلبانه خود را تسلیم ارتش آلمان کرده است.

استالین گزارش زیر را نیز در میان اسناد خصوصی اش نگهداری کرده است:

((اعلامیه ای توسط هواپیماهای فاشیستی در سنگرهای ما ریخته شد،در این اعلامیه گروهی از افسارن آلمانی در حال گفت و گو با یاکوف دیده میشوند،یاکوف همان تونیک ظامی خود را بدون کمربند به تن داشت در این اعلامیه آمده است یاکوف جوگاشویلی پسر استالین،ستوان فرمانده آتشبار،تسلیم شده است،اینکه چنین افسر مهمی از شوروی تسلیم ما شده است ثابت می کند که هرگونه مقاومت در برابر ارتش آلمان بی فایده است،بنابراین از جنگ دست بردارید و به ما تسلیم شوید))در ۷ اوت ۱۹۴۱ نیز هیتلر اعلامیه دیگری فرستاد آلمان ها اعلایه ها را چون باران بر سر سربازان ارتش ریختند یکی از آنها شامل متن یاکوف برای پدرش بود((پدر عزیز حال من کاملا خوب است و بزودی به یکی از بازداشتگاهای افسران در آلمان فرستاده میشوم،برایت آرزوی سلامتی دارم،به همه سلام برسان،یاشا))ین دستت خط پسر خودش بود او خیانتکار بود کوچکترین تردیدی در این موضوع وجود نداشت.یاکوف در بازجویی در آلمان گفت پدرم ۲۲ ژوئن زنگ زد و به من گفت برو به جنگ

پس از آنکه آلمانی‌ها خبر اسارت یاکوف را منتشر کردند، استالین به این جمله بسنده کرد: «او حتی عرضه این را نداشت که به خودش شلیک کند.» استالین کوتاه زمانی پس از آغاز جنگ در فرمان شماره ۲۷۰ افسران ارتش سرخ را تهدید کرده بود که چنانچه به اسارت دشمن درآیند پس از بازگشت به شوروی کشته خواهند شد. او در همین فرمان اعلام کرد که خانواده‌های این افراد برای کار اجباری بازداشت و از هر گونه کمک دولتی محروم می‌شوند. بر اساس این دستور استالین خود به عنوان خانواده درجه یک یاکوف باید دستگیر می‌شد، اما در عوض همسر یاکوف به زندان افتاد

در تصویر نفر سوم از سمت راست و نفر دوم از سمت چپ یاکوف فرزند استالین در میان افسران آلمانی است.

بسیاری از سربازان در آن مرحله از جنگ خود را تسلیم کردند و یا به روستاهای خود گریختند و والدین نیز آنها را در زیر زمین خانه پنهان کردند بسیاری نیز بعد از آنکه سخت جنگیدند به این علت که مجروح شده بودند اسیر آلمانی ها شدند،با این وجود استالین تصمیم گرفت درباره همه آنها یک جور رفتار کند،او حکمی تدوین کرد که طبق آن همه پرسنل نظامی که اسیر دشمن شود خلافکار اعلام میشود و خانواده های آنها مهاجرت داده میشوند و حکم کرد افرادی که خود را در محاصره دشمن بیابند و تا آخرین نفس بجنگند سعی کنند محاصره را بشکنند و به نیروهای خودی ملحق شوند،افرادی که تصمیم بگیرند تسلیم دشمن شوند باید به هر وسیله ای نابود شوند خانواده های آن دسته از نیروهای ارتش سرخ که تسلیم دشمن شده اند از کمک ها و امتیازات دولتی محروم خواهند شد.

این حکم دو راه در پیش پای سربازان او قرار داد یا بجنگند و پیروز شوند یا بمیرند،او هیچگاه علاقه ای به یاکوف نداشت و به این نتیجه رسیده بد که ین توله گرگ در صدد انتقام گرفتن است تا بخاطر تحقیری ه همیشه د مورد او روا شده بخاطر بی محبتی پدر و دستگیر شدن مادرش از اون انتقام بگیرد.اعتقاد او به خائن بودن پسرش به اندازه ای محکم بود که وقتی که آلمانی ها از طریق صلیب سرخ پیشنهاد دادند تا در مورد آزادی یاکوف مذاکره کنند به این پیشنهاد اصل جواب نداد،در ارتش این شایعه مطرح شده بود که آلمانی ها پیشنهاد دادند تا یاکوف در مقابل آزاد شدن یک فیلدمارشال آلمانی آزاد کنند ولی استالین گفته بود ما فید مارشال ها را با سربازان معمولی معاوضه نمیکنیم.

او به این ترتیب میخواست به همه بفهماند که از نظر او همه مساوی و برابر هستند و تاجایی که به او مربوط است پسر او نیز مانند بقیه سربازان است و همه سربازان پسر او هستند،در عین حال تعدادی گروهای عملیاتی ویژه تشکیل شدتا سعی کنند یاکوف را از محل بازداشتگاهی که در آنجا بود بربایند یا به قتل برسانند تا آلمان ها از او سو استفاده نکنند،همه این گروهها کشته شدند.

استالین بعد ها به اطرافیانش گفت در شرایطی که همه ملت روسیه عزادار پسران خود بودند چگونه می توانستم دست به چنین معامله ای بزنم؟

جولیا ملسر همس یاکوف و مادر نوه استالین به لوبیاکنا فرساده شد،دوسال بعد وقتی استالین متوجه شد یاکوف خائن نبوده است این زن آزاد شده است،بعدا در ارتش شایع شد وی هنگام اسیر شدن زخمی بوده است.

استالین از طریق اظهارات گوستاو واگنر افسر فرمانده گردان اس اس که از ارودگاه یاکوف محافظت میکرد به اطلاعاتی درباره سرنوشت پسرش دست یافت واگنر نوشت اواخر ۱۹۴۳ بود زندانیان در حال نرمش بودند ولی جوگاشویلی با آنها نمی رفت و خواستار ملاقات با فرمانده اردوگاه بود،در همن حال یکی از افراد اس اس به طرف تلفن رفت تا فرمانده را صدا کند.زمانی که او در حال تلفن زدن بود یاکوف از منطقه ممنوعه به سوی نرده هایی که برق به آنها وصل بود گذشت نگهبان داد زاد ایست ولی یاکوف همچنان جلو می رت،نگهبان داد زد تیراندازی میکن و بعد به طرف سر او شلیک کرد در همان لحظه او روی سیم خاردار افتاد و همزمان سیم های برق دار را گرفت،جسد او ۲۴ ساعت آنجا بود تا به کوره آدم سوزی سپرده شد.

---

منابع این نوشته

بیشتر نوشته های این متن از کتاب استالین نوشته ادوارد راژینسکی اقتباص شده است.

پاراگراف اول از صفحه اینستاگرام آقای بیژن اشتری مترجم خوب کشورمان گرفته شده است.

بخش هایی از نوشته ویکی پدیای فارسی اقتباص شده است

دلیل واقعی حمله متفقین در شهریور ۱۳۲۰ به ایران چه بود؟

در محافل عمومی ایران در باره حمله متفقین در جنگ جهانی دوم به ایران مباحث مختلفی مطرح میشود که از جمله اینکه رضا شاه از آلمان نازی و متفقین حمایت میکرد(که در این مطلب قصد نداریم به این مساله بپردازیم و در مطالب آینده بطور جداگانه حضور آلمانی ها در ایران و حمایت یا عدم حمایت رضا شاه از هیتلر را مورد برسی قرار خواهیم داد) و مورد دومی که بسیار مطرح میشود کمک سانی به جبهه استالینگراد است که به نظر میرسد که این فرضیه نیز دارای کژتابی هایی است و در این مطلب در صدد نقد این نوشته و دلیل واقعی حمله متفقین به ایران خواهیم بود.

نکته نخستی که باید در نقد این نظریه که ایران تنها راه کمک رسانی به استالینگراد و پل پیروزی متفقین بوده است باید گفت که بدیهی است که ایران با توجه به وجود راه آهن شرق به غرب یکی از بهترین مسیرها برای کمک رسانی به استالینگراد بوده است اما تنها مسیر نبوده است و راه های دیگری نیز وجود داشته است که بعضی از این خطوط قابل استفاده بوده است و بعضی از خطوط نیز توسط آلمان ها مسدود شده بوده است از جمله:

خطوط ارتباطی دریای سیاه به موسکو

راه ارتباطی دریای سیاه وبه موسکو از اولین امکاناتی بوده است که مورد بحث قرار گرفته است ولی از ابتدا متفقین اهمیت ناچیزی برای این خطوط قائل شدند زیرا از یک سو ترکیه نزدیک خطوط جبهه جنگ قرار داشت و از سوی دیگر ترکیه به خاطر حفظ بی طرفی دو بندر داردال و بوسفور را محاصره کرده بود و کوچکترین اقدامی برای استفاده از این دو بندر با مقاومت ارتش ترکیه مواجه میشد،مضافا ارتش آلمان بلغارستان را که مناطق سوق الجیشی آن مشرف  مسلط به خاک ترکیه بود اشغال کرده بود و به ای خاطر راه ارتباطی می توانست مورد حمله هوایی متفقین قرار بگیر و  به این ترتیب مانع از انتقال تجهیزات متفقین شود.

راه موراسنگ به موسکو

مورماسنگ بندری در منتهی الیه شمال غربی شوروی قرار گرفته هرچند بندر مورماسنگ نزدیک ترین راه دریایی به انگلیس است ولی استفاده کامل از آن مقدور نبود زیرا آلمانیها راه آهن مورمانسگ به لنینگرراد و موسکو را کاملا قطع کرده بودند و علاوه بر این دریای سیاه در کنترل کامل کشتی های آلمانی قرار داشت و می توانست مشکلات زیادی برای حرکت کشتی های متفقین ایجاد کند.

راه ارخانگلسک به موسکو

ارخانگلسک بندری است در واقع در شمال اتحاد جماهیر شوروی و متصل به دریای سفید.با وجود اینکه راه آهن بندر ارخانگلسک به موسکو تقریبا خالی از خطر بود ولی خود بندر و دریای مشر به آن بیشتر اوقات سال بعلت یخبندان غیر قابل استفاده بود و استفاده از این بندر فقط در فصل تابستان امکان پذیر بود،علاوه بر این چون کشتی ها و زیر دریایی های آلمان در دریای شمال حرکت کشتی های دشمن را تحت نظر داشتند کشتیهای متفقین در این مناطق با خطر نابودی مواجه بود.

راه ولادی وستک به موسکو

ولادی وستک نیز بندری است که در شرق شوروی و مشرف به اقیانوس آرا قرار گرفته است و نزدیک ترین راه دریایی شوروی به سواحل غربی ایالات متحده آمریکا می باشد این بندر را خط آهنی به طول ۱۲۶۰ کیلومتر پس از عبور از سراتاسر منطقه سیبری به موسکو وصل یکند،بعد مسافت و مهمتر مجاور بودن آن با خاک ژاپن مشکلاتی را در حل و نقل محصولات ایجاد میکرد با این وجود بیشتر تجهیزات از این راه در اختیار روسها قرار گرفت

راه خلیج فارس جلفا موسکو

خطرات بی شمار و مشکلات عدیده ای که مانع از انتقال سریع تجهیزات نظامی متفقین به شوروی میشد باعث گردید تا متفقین به فکر پیدا کردن راهی باشند که بتوانند سری تر و با حجم و میزان مورد احتیاج شوروی ها به آنها کمک برسانند،راه ایران دارای امتیازای ویژه ای بود که سایر راها فاقد این امتیازات بود راه ایران چه از نظر مسافت چه از نظر امنیت نسبت به سایر راه ها کوتاه تر و امن تر بود و استفاده از راهای ایران در هر چهار فصل سال امکان پذیر بود،ضن اینکه بخاطر دور بودن ایران و خاور دور از فرودگاهای آلمان متفقین می توانستند تجهیزات نظامی خود را به روسا در مرزهای شمالی ایران استفاده کنند.

البته باید توجه داشته باشیم هرچند که متفقین و انگلیسی ها بیشترین استفاده را از خطوط ارتباطی ایران بردند ولی این ادعا که ایران تنها عامل پیروزی متفقین بر فاشیسم بوده اس به دور از واقعیت است زیرا از مجموع 86117499 تن محصولات نظامی متفقین اعم از فشنگ و تفقنگ و تانک و هواپیما که در طول چهار سال و نیم به شوروی تحویل داده شد تنها 4159117 تن از طریق خلیج فارس به جلفا حمل شد و بقیه از خطوط دیگر به روسیه رسید.

مورد دیگر بعضی از نویسندگان ایرانی که از ایران بعنوان پل پیروزی متفقین یاد می کنند نسبت به شجاعت و جانفشانی های مردم و سربازان روسی صحه میگذارند در این جنگ قریب به ۲۰تا ۴۰ میلیون نفر از مردم روسیه جان باختند.

ضرورت تامین امنیت حوزه های نفتی

ضرورتی ندارد که گفته شود نفت ایران عامل مهمی در بکار انداختن ماشین جنگی نیروی دریایی انگلیس در دو جنگ جهانی به شمار می رفته،نیروی های نظامی متفقین که در خاورمیانه و نزدیک آفریقا مستقر بودند فقط به نفت ایران و عراق متکی بودند در صورتی که دولتهای متحدین موفق به تصرف چاهای نفت ایران می شدند ضمن تامین یازهای نفتی خود متفقین را از این منبع اصلی نفت در خاورمیانه محرو می ساختند،ارسال تجهیزات نظامی آمریکا و انگلیس از راه ایران به شوروی بدون در اختیار اشتن منابع نفتی ایران غیر ممکن بود.با توجه به خطر انفجار حوزه های نفتی ایران توسط ایرانی ها و جاسوسان آلمانی و دس یابی احتمالی آلمان ها به این مناطق پس از پیروزی بر شوروی حفاظت از مناطق نفتی جنوب ایران توسط انگلیسیها کاملا ضوری تلقی میشد با توجه به این که دولت انگلیس به مدارکی دست یافته بود که ارتش آلمان قصد تسخیر مناطق نفتی ایران را دارد.

واقع امر این است که از اوایل آبان ۱۳۱۸(۱۳۳۹) ستاد مشترک ارتش آلمان گروهی را برای پیدا کردن راهی به منظور اشغال حوزه های نفتی شرکت ایران و انگلیس یا خرابکاری پالایشگاه آبادان مامور کرد این گروه پس از دو ماه تحقیق و مطالعه برنامه ای را در اختیار ستاد مشتر ارتش آلمان قرار داده بود،پس از قابل اجرا تشخیص داده شدن برنامه دستور اجرای آن توسط هیتلر صادر شده بود،اما به علت توقف هجوم ارتش آلمان به قفقاز در اواخر تابستان ۱۳۲۰ آلمانیها از نقشه خود صرف نظر کرده بودندُبه هر حال انگلیسیها از نقشه آلمان مطلع شده بودند و مجبور بودند برای جلوگیری از اجرای نقشه های آلمانها دست به اقدام موثری بزنند. 

تصویر اشغال نظامی همدان توسط نیروهای متفقین

تصویر کنفرانس تهران با حضور استالین روزولت و چرچیل بعد از تسخیر تهران توسط متفقین

--------------

منبع بیشتر نوشته های این مطلب به جز دو پاراگراف اول از کتاب تاریخ روابط خارجی ایران ۱۳۲۰-۱۳۵۷ نوشته دکتر علیرضا ازغندی استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در اینجا قرار داده شده است.

افسانه یهودی بودن هیتلر

مقدمه؛

معمولا هر جریانی که بر علیه یهودیان در طول تاریخ به راه افتاده است،این جریان خوب یا زشت درست یا نادرست بعد از مدتی شایعاتی مبنی بر یهودی بودن خود آن شخص بر سر زبان ها به راه می افتد،بدون تردید هیتلر یک جنایتکار است و بدون تردید مواضع سیاسی نگارنده تارنما با مواضع سیاسی یکی از رئسای جمهور سابق ایران که منکر هلوکاست شده بود و شایعاتی مبنی بر یهودی بودن وی بر سر زبان ها بود هم راستا نیست ولی این مطلب جهت روشن شدن تاریخ از کتاب دوران سرمستی هیتلر ایان کرشاو جهت روشن شدن بیشتر تاریخ آورده شده است و رد شایعاتی از این دست آورده شده است؛

اولین شایعات در این باره در دهه 1920 در آبجو فروشی های مویخ دهان به دهان می چرخید به واسطه فضای احساسی که بر روزنامه نگاری دهه 1930 بر رسانه های خارجی حاکم بود بر آن دامن زده شده.اینطور گفته می شد هوتلر که مشتقی از نام هیتلر است به خانواده یهودی هیتلر در بخارست باز میگردد و حتی از این فراتر نیز شایعه وجود داشت که پدر بزرگ هیتلر توسط بارون روتشیلت به مقام سر نایل شده و مادر بزرگش مادر آنا نیز برای مدتی در خانه وی خدمتکار بوده است.جدی ترین حدسی که در باره پیشینه یهودی هیتر وجود دارد به دوره بعد از جنگ جهانی دوم باز میگردد و مشخصا به خاواده کیل سرشناس نازی و فرماندار لهستان هانتس فرانک مربوط ست.وی در آن ایام در دادگاه نورنبرگ به مرگ محکوم شد بود و در سلول خود در انتظار مامور اعدام روزگار می گذرانید.

فرانک ادعا می کرد درا واخر 1930 هیتلر او را فرامیخواند و نامه ای از برادر زاده اش ویلیام پاتریک هیتلر(پسر برادر ناتنی هیتلر-آلوئیس-که برای مدتی کوتاه با یک زن ایرلندی ازدواج کرده بود)به او نشان داد.پاتریک در این نامههانس فرانک فرماندار هیتلر در لهستان که بخاطر کشتار سه میلیون یهودی در نورنبرگ به مرگ محکوم شد و در 1946 اعدام شده تهدید کرد بود که در راستای داستان های یادی که در باره پیشینه یهودی بودن او شایع شده است،این واقعیت را که در رگ های او خون یهودی جریان دارد را افشا خواهد کرد.آدولف هیتلر بنا به ادعای فرانک به او ماموریت می دهد که این واقعیت را برسی کند.فرانک ادامه می دهد که هیتلر گفت او بر اساس آنچه پدر و مادر بزرگش به او گفته بودند می داند که پدربزرگش یهودی اهل گراتس نیست اما چون مادر بزرگش و شوهرش بعدی وی افراد بسیار فقیر بودند با شیادی خانواده یهودی را متقاعد می کنند که آنها والدین فرزندی هستند که در شکم مارا آنا شکیل گروبر است تا از این طریق بتوانند آنه را به بهانه حمایت از فرزند نو رسیده تیغ بزنند.اظهارات فرانک در دهه 1950 مثل بمب ترکید و در سطح گسترده ای پخش شد اما این ادعاها نمی توانند معتبر باشند زیرا در دهه 1830 هیچ خانواده یهودی بنام فرانکین برگر در منطقه ستریا وجود نداشته و یهودیان تا 1860 حق ورود به آنجا را نداشتند.البته خانواده ای بنام فرانکن ریتر در در آن منطقه می زیسته که یهودی نبوده و هیچ سند و مدرکی دال بر حضور ماریا آنا در شهر گراتس نیز وجود ندارد چه برسد به آنکه لئوپارد فرانکن برگر قصاب وی را بعنوان آشپز نیز استخدام کرده باشد هیچ نامه ای نیز آنگونه که ادعا میشد میان ماریا آنا و خانواده فرانکن برگر یا حتی فرانن ریتر رد و بدل شده است تاکنون بدست نیامده است.به همان اندازه که ادعای فرانک بی اعتبار است نقل قول وی از هیلتر که مدعی است از پدربزرگ و مادر بزرگش شنیده نیز بی اساس است.

تصویر متعلق به برادرزاده هیتلر ویلیام پاتریک هیتلر است که در دوران جنگ جهانی دوم در نیروی دریایی ارتش آمریکا بر علیه نازی ها می جنگید،است.

از این مهم تر اینکه هیتلر در 1930 نامه تهدید آمیز و باج خواهانه از برادر زاده اش دریافت کرده به شدت مشگوک است زیرا پاتریک بسیار خوش شانس بود که به رغم تلکه کردن عموی قدر قدرت خود به دردسر نیفتاد و تا سالها بعد از 1930 به خوبی در آلمان زندگی می کرد.در بسیاری از تحقیقاتی که گشتاپو در دهه 1930 و 1940 در باره سابقه خانوادگی هیتلر انجام داد نیز به پیشینه گراتسی هیتلر هیچ اشاره نشده است.در واقع آنها هیچ اسکلت جدیدی از اجداد هیتلر نیافتند و چیز جدیدی دستگیرشان نشد.خاطرات هانتس فرانک زمانی نگاشته شد که وی در انتظار اجری حکم اعدام در زندان و در بحران روحی و روانی شدیدی به می برده است از این جهت خطاهای فاحش بسیاری دارد که باید با حتیاط کامل به آنها استناد کرد لذا روایت های مختلفی که از یودی بودن پدر بزرگ هیتلر حکایت میکند یکسره بی ارزش و فاقد اعتبار است.

--------

همه متن این نوشته به جز مقدمه و دو تصویر از کتاب دوران سرمستی هیتلر نوشته ایران کرشاو ترجمه محسن عسگری از نشر ثالث آورده شده است

روانشناسی که مسیر تاریخ را عوض کرد

در روز ۱۴ اکتبر ۱۹۱۸ در شهر ایپر فنلاند یک سرجوخه ۲۸ ساله در نبرد میان نیروهای انگلیسی و آلمانی توسط گاز خردل نابینا شد و به بیمارستانی در پومرانی انتقال یافت.در بیمارستان اکثر بیماران از روند درمان تمارض می کردند تا به جبهه های جنگ باز نگردند اما سرجوخه شوق بازگشت به جبهه جنگ را داشت.

دکتر ادموند فورستر

صورتش در اثر ناشی از استشمام گاز خردل تاول زده بود و پزشکان به وی گفتند که آب مروارید لایه سفیدی در جلوی چشمانش ایجاد کرده بود که قابل خراشیدن تراشیدن نبود،تقریبا تمامی پزشکان اتفاق نظر داشتند که وی نابینا خواهد شد.

اما یک روانپزشک سعی کرد به وی القا کند که عده با استفاده از قدرت اراده و نیروی درونی می تواند بر زخم های جسمی اش غلبه کند،روانشناس به دروغ به او گفت که بیمار وی جسمی است اما در اصل بیماری وی هیستریک بود. و وی نابینا خواهد شد مگر آنکه معجزه ای رخ بدهد .ذهن توان غلبه بر جسم را داردفدرت اراده خیلی کارها را می کند اما کمتر کسی است که با قدرت اراده بر ضعف های جسمی اش غلبه کند سرجوخه آیا تو هم جزو همین افرادی؟می توانی بینایی ات را دوباره به دست بیاوری؟انسان های عادی نابینا می مانند اما انسان های خراق العاده کاری می کنند که باز هم ببینند.آیا با نیرو درونی ات می توانی ناممکن را ممکن کنی؟

ترفند روانپزشک کارساز بود و سرجوخه پس از یک هفته توانست بر بیماری عصبی اش اش غلبه کند و بینایی اش را بازیابد.نام این روان شناس ادموند فورستر بود که توانسته بود با نجات بینایی آدولف هیتلر مسیر تاریخ را عوض کند.در صورتی که تلاش این روانشناس به موفقیت نمی رسید چه بسا آدولف هیتلر نابینا یک روز به فاصله چند سال در کنج عزلت و تنهایی در یکی از خیابان های آلمان جان می داد ولی جان میلیون ها انسان دیگر گرفته نمی شد.

بیماری که هیتلر به آن دچار شده بود ضعف اعصاب پیشگام نام داشت که ناشی از خستگی مزمن است،و در آن زمان حتی استاد فورستر نیز از روش شوک الکتریکی برای درمان آن استفاده می کرد که گاها منجر به کشته شدن بیماران می شد،اما فورستر ترجیه داد برای درمان از نیروی درونی بیماران استفاده کند.

آدولف هیتلر به دلیل جثه کوچک خود از خدمت در ارتش اتریش باز مانده بود،جذب ارتش آلمان شده بود،بلا فاصله پس از مرخص شدن هیتلر از بیمارستان جنگ جهانی اول به اتمام رسید،هیتلر بر این اعتقاد بود که رهبران آلمان به دلیل اتمام جنگ به ملت خود خیانت کرده اند.


تعدادی از منابع این نوشته

آلمان نازی مایکل لینچ /ترجمه بابک محقق

Adolf Hitler wounded in British gas attack